این رمان درباره دختری است که یک زندگی معمولی داره ولی در یک شب بارانی اتفاقی براش میافته که سرنوشته شو تغییر میده.
عشق ممنوعی رو تجربه میکنه که راه فراری ازش نداره…
با صدای مادرم از خواب بیدار می شم.
_ پاشو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت ۸ کلاس نداری!
بازم کلاس سر صبح! یکی نیست بگه اگه صبح نمی تونی بیدار شی مگه مرض داری کلاس ور میداری.
تازه داشتم خمیازه میکشیدم که باز مامان صدا کرد!
این دفعه داد میزد سپیده!!
من موندم اول صبحی مامان چه انرژی داره.
از تو اتاق همین جوری که رو تخت دور خودم می پیچیدم گفتم:
_ بیدارم بابا.
با چشمایی که فقط یکیشو به زور باز نگهداشتم به طرف دستشویی میرم داشتم از خواب میمردم.
اگر شما ناشر یا نویسنده رمان قلب سوخته هستید و تمایل به همکاری ندارید میتوانید درخواست حذف ارسال کنید.
۰۹۰۱۲۷۵۳۷۴۵
************************************************
*******************************************
دیدگاه خود را ثبت کنید