رمان تنهایی پرهیاهو، رمانی نوشته ی بهومیل هرابال است که نخستین بار در سال 2002 وارد بازار نشر شد. این رمان به داستان جذاب و خنده دار هانتا می پردازد؛ مردی که برای سی و پنج سال در حکومت پلیسیِ چک زندگی کرده و کارش خمیر کردن کاغذهای باطله و رمان ها بوده است. او در فرآیند خمیر کردن کاغذها، به دانشی آن چنان غیرخودخواسته دست یافته که اکنون نمی داند کدام یک از افکارش از ذهن خودش برآمده اند و کدام یک را از رمان ها آموخته است.
هانتا رمان های زیادی را از انهدام توسط دستگاه پرِسِ هیدرولیک نجات داده و حالا خانه اش پر از این رمان های نجات یافته شده است. او علاوه بر این که نابودکننده ی رمان هاست، منجی و دوست آن ها نیز هست. اما زمانی که یک دستگاه پرسِ اتوماتیک و جدید، باعث بی ثمر شدن حرفه ی هانتا می شود، تنها یک کار از دست او برمی آید: یا رمان ها را نجات دهد و یا خودش با آن ها نابود گردد.
سیوپنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این “قصهی عاشقانهی” من است. سیوپنج سال است که دارم رمان و کاغذ باطله را خمیر میکنم و خود را چنان با کلمات عجین کردهام که دیگر به هیئت دانشنامههایی درآمدهام که طی این سالها سهتُنی از آنها را خمیر کردهام. سبویی هستم پر از آب زندگانی و مردگانی که کافی است کمی به یک سو خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود. آموزشم چنان ناخودآگاه صورت گرفته که نمیدانم کدام فکری از خودم است و کدام از رمانهایم ناشی شده.
اما فقط به این صورت است که توانسته ام هماهنگی ام را با خودم و جهان اطرافم در این سی و پنج ساله گذشته حفظ کنم. چون من وقتی چیزی را می خوانم، در واقع نمی خوانم؛ جمله ای زیبا را به دهان می اندازم و مثل آب نبات می مکم، یا مثل لیکوری می نوشم تا آنکه اندیشه مثل الکل در وجود من حل شود تا در دلم نفوذ کند و در رگ هایم جاری شود و به ریشه هر گلبول خونی برسد.
دیدگاه خود را ثبت کنید