pdf کتاب فلسفه تنهایی اثری از لارس اسونسن با ترجمه خشایار دیهیمی
کتاب فلسفه تنهایی اثری از لارس اسونسن با ترجمه خشایار دیهیمی است. این کتاب به شما کمک میکند تا ماهیت تنهایی را بشناسید و با واقعیت خودتان روبهرو شوید. واقعیتی که به اندیشیدن و شناختن دوباره خودتان و گسترش درکتان از مفهوم تنهایی منجر میشود.
درباره کتاب فلسفه تنهایی
تنهایی چیست؟ چه کسانی به آن مبتلا میشوند؟ چرا حس تنهایی بروز پیدا میکند و پدیدار میشود جا خوش میکند و بعد ناپدید میشود؟ آیا تنهایی به همان ترسناکی و دردآوری است که رسانهها نشان میدهند؟ احساس تنهایی که وحشتناک و دردناک است، با خود تنهایی متفاوت است؟ یا میتوان آن را و شناخت آن را دلچسب دانست؟ از این جهت که ما را به شناخت از خودمان برساند و به ما کمک کند تا به جایگاه خودمان در جهان هستی پی ببریم؟
لارس اسونسن در کتاب فلسفه تنهایی درباره این مفاهیم صحبت میکند. او تنهایی و تفسیر غلطی را که از آن داشته است، اینطور تعبیر میکند که «تقریبآ هرآنچه گمان میبردم درباره تنهایی میدانم خلاف از آب درآمد. گمان میبردم مردها تنهاتر از زنها هستند، گمان میبردم آدمهایی که احساس تنهایی میکنند منزویتر از بقیه آدمها هستند. فکر میکردم رسانههای اجتماعی چون جایگزین معاشرتهای عادی شدهاند آدمها را تنهاتر کردهاند. و البته فکر میکردم احساس تنهایی را، با آنکه پدیدهای ذهنی است، در بستر محیط اجتماعی بهتر میتوان درک کرد تا با پرداختن به خصلتهای فردی. علاوه بر این، فکر میکردم این افزایش ربط مستقیمی به فردگرایی مدرن متأخر دارد و در جوامع فردگرا نرخ تنهایی بالاتر از جوامع جمعگرا است.»
اما پس از اینکه به این پژوهش مشغول شد، تنهایی به مفهوم دیگری بدل شد که البته نتیجهاش را میتوان در این کتاب خواند. در حقیقت هرچند احساس تنهایی میتواند به مسالهای حاد و جدی بدل شود که تاثیرات بسیاری بر زندگی افراد دارد، اما در عین حال تنهایی به خودی خود میتواند باعث شود تا به درک و دریافت جدیدی از جهان برسیم.
کتاب فلسفه تنهایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
فلسفه تنهایی اثری جالب و خواندنی است که به مخاطبان در شناخت این پدیده کمک میکند. علاقهمندان به مطالعات فلسفی و مطالعات مربوط به زندگی را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
درباره لارس اسونسن
لارس اسونسن (Lars Svendsen) در سال۱۹۷۰ در نروژ متولد شد. او فیلسوف و استاد دپارتمان فلسفه در دانشگاه برگن (University of Bergen) است. کتابها و مقاله فلسفی او تا به حال به ۲۲ زبان دنیا ترجمه شدهاند و از میان آنها میتوان به کتابهای فلسفه تنهایی، فلسفه ترس، فلسفه ملال و کار اشاره کرد.
درباره خشایار دیهیمی
خشایار دیهیمی ۲۰ آبان ۱۳۳۴ در تبریز متولد شد. پدر او، نصرالله دیهیمی، دانشآموخته تعلیم و تربیت و استاد دانشگاه و مترجم بود. برادرش، ایرج دیهیمی، پزشک است. او با رویا رضوانی که مترجم است ازداوج کرد و دخترشان، نازنین دیهیمی، هم مترجم و ویراستار بود. نازنین دیهیمی در سال ۱۳۹۶ از دنیا رفت.
خشایار دیهیمی بیش از صد و بیست ترجمه و ویراستاری انجام داده است. او فلسفه سیاسی تدریس میکند و با نشریات و مجلهها همکاری مستمر و نزدیک دارد. دیهیمی عضو کانون نویسندگان ایران است و به فعالیتهای مدنی و اجتماعی مشغول است. در چهارمین جشن ملی مترجمان، دیهیمی از سوی مخاطبهای فلسفه و ادبیات به عنوان مترجم محبوب معرفی شد.
بخشی از کتاب فلسفه تنهایی
از تنهایی تعاریف گوناگونی بهدست دادهاند، اما یک چیز در همه این تعاریف مشترک است: حس درد یا اندوه از جدا یا تنها ماندن و احساس عدم نزدیکی به دیگران. اکثر تعاریف گونههایی از همین ویژگیهای اساسی هستند. اما در چنین تعاریفی گفته نمیشود که احساس تنهایی علتی درونی دارد یا بیرونی و آیا این احساس ناشی از سرشت خود فرد است یا محصول شرایطی که در آن زندگی میکند. در نقطه مقابل هم، هیچ فایدهای ندارد که از تنهایی تعریفی براساس فقدان حمایت اجتماعی و اینقبیل چیزها بهدست داده شود، چون خیلیها هستند که از حمایت اجتماعی لازم، یا همان درکی که ما از آن داریم، برخوردارند، اما از تنهایی مزمنی رنج میبرند. از طرف دیگر، عده زیادی هستند که از حمایت اجتماعی کافی بهرهای ندارند ولی درعینحال گرفتار تنهایی هم نیستند. بله، رابطهای آماری میان حمایت اجتماعی و تنهایی برقرار هست، اما این رابطهای ضروری نیست، و بنابراین باید از تنهایی تعریفی مبتنی بر تجربهای ذهنی بهدست داد و نه مبتنی بر متغیرهای عینی نظیر فقدان حمایت اجتماعی و غیره.
اگر بخواهیم نوعآ بگوییم، افرادی هستند که همه اوقاتشان را در «تنها» یی بهسر میبرند بیآنکه احساس «تنهایی» کنند و از آن رنج ببرند، و دیگرانی هستند که سخت احساس «تنهایی» میکنند هرچند اکثر اوقات در احاطه دوستان و خویشانشان هستند. درواقع، یک شخص معمولی تقریبآ هشتاددرصد اوقات بیداریاش را در کنار دیگران سپری میکند. این مطلب حتی در مورد افرادی هم که احساس تنهایی میکنند صادق است. اگر آن گروهی را که در نظرسنجیهای گوناگون میگویند «اغلب» یا «اکثر اوقات» احساس تنهایی میکنند با گروهی مقایسه کنیم که در نظرسنجیها میگویند اصلا احساس تنهایی نمیکنند میبینیم فرقی بین این دو گروه از نظر زمانهایی که تنها هستند وجود ندارد. یکی از پژوهشگران با بررسی چهارصد مقالهای که درباره تجربه تنهایی نوشته شدهاند به این نتیجه رسیده است که هیچ ارتباطی میان میزان تنهایی فیزیکی و شدت احساس تنهایی وجود ندارد. به همین دلیل، میتوان گفت شمار آدمهایی که فرد را احاطه کردهاند هیچ ربطی به احساس تنهایی ندارد. اما بنا بر برخی شاخصها شدیدترین احساس تنهایی در موقعیتهایی ظهور و بروز پیدا میکند که فرد در میان جمع است. تنها بودن و تنهایی چه از نظر منطقی و چه از نظر تجربی ربطی به هم ندارند.
دیدگاه خود را ثبت کنید