دانلود رمان طلسم عشق
خلاصه رمان
گاهی اوقات لازم است زمان با ما بازی کند، جوری که نتوانی از آن فرار کنی…
ولی بتوانی به دنبال راه مقابله با آن بگردی.
حالا ملوری درگیر بازی زمان شده است…
بازی با چاشنی عشق. اما ملوری کیست؟! پس تیارانا کجا رفته است؟! اصلاً چرا باید ملوری باشد؟ چرا شخص دیگری نباشد؟ چرا؟…
تیارانا در جشن تولدش توسط جادوگری طلسم می شود و وقتی که به جای امنی می رسد متوجه می شود که همه چیز تغییر کرده است و به شکل قبل نیست.
او تبدیل به ملوری شده است، ولی ملوری کیست!؟…
قسمتی از متن رمان طلسم عشق
تیارانا:
از لیلی که مشغول درست کردن موهام بود پرسیدم:
_لیلی تو کارل رو ندیدی؟
از آینه به صورتم نگاه کرد و لبخند شیرینی زد.
_ایشون مشغول نظارت بر کارهای مهمونی هستن.
_به نظر تو کادوی تولدش به من چیه؟
تاجم رو روی سرم گذاشت و گفت:
_نمی دونم ملکه ی من. عالی جناب حتماً بهترین هدیه رو براتون در نظر گرفتن.
امروز تولدم بود و کارل مدت ها پیش بهم قول داد تا امروز غافل گیرم کند.
سربازی وارد اتاقم شد و سرش رو به نشونه ی احترام برام خم کرد. چقدر از این احترام گذاشتن ها متنفر بودم.
نفسم رو کلافه بیرون دادم و گفتم:
_راحت باش، حرفت رو بزن…
_ملکه، عالی جناب اجازه ی ورود می خواهند.
از اینکه کارل اومده بود شوق و ذوق فراوانی در وجودم سرازیر شد.
با سرعت به سمت در رفتم و سرباز بیچاره رو کنار زدم و خودم رو…
دیدگاه خود را ثبت کنید