به گفته نویسنده نوشتن این کتاب ۱۰ سال طول کشیده است. دستنوشتهی ۱۰۰۰ صفحهای میشل توسط بیش از ۳۸ ناشر رد شد اما سرانجام در سال ۱۹۳۶ توسط ناشری که از دوستان شوهرش بود به چاپ رسید و ظرف ۶ ماه پس از چاپ ۱ میلیون نسخه از آن به فروش رفت. مارگارت میشل توانست به خاطر این کتاب جایزه پولیتزر را از آن خود کند.
رمان بر باد رفته شاهکاری بیتکرار از مارگارت میچل است که برای اولین بار در سال ۱۹۳۶ به چاپ رسید و سال بعد از انتشارش برنده جایزهی پولیتزر شد. این رمان عاشقانه تاریخی سرگذشت زندگی دختری جوان و جذاب به نام اسکارلت را در گیرودار جنگ داخلی آمریکا بهتصویر میکشد.
کتاب بر باد رفته یک رمان عاشقانه و حماسی است. داستان این کتاب، در آمریکا و در نیمهی دوم قرن ۱۹ رخ میدهد. در آن زمان کشور آمریکا درگیر جنگ داخلی بود.
آتش ناامنی هر لحظه تهدیدآمیزتر و بدتر میشود؛ در این هیاهو، ما با دختر جوانی به نام اسکارلت اوهارا آشنا میشویم، که در فضای جنگ و ترس، در ذهنش درگیر عشق و عاشقی است.
اسکارلت، دختری زیبا و جذاب و اهل جنوب آمریکاست. او مثل بیشتر قهرمانهای زن داستانهای آمریکایی، سرشتی مغرور دارد ولی از روحیهای حساس نیز برخوردار است. همین دوگانگی شخصیتی اسکارلت از او شخصیتی ماندگار و بهیادماندنی میسازد.
دختری با این جذبه و زیبایی، مردان زیادی را در طلب خود میبیند. شرایط درمورد اسکارلت، شخصیت اصلی کتاب بر باد رفته هم به همین ترتیب است. اما در بیشتر مواقع هر داستان عاشقانهی خوبی، از یک شکست عشقی شروع شود، اوضاع آنطور که اسکارلت جوان پیشبینی میکرد، رخ نمیدهد.
او عاشق مردی به اسم اشلی ویلکز است؛ مرد جوانی که به دختر دیگری به نام ملانی اظهار عشق کرده است. اما آیا اشلی واقعا عاشق ملانی است؟
اما ماجرای کتاب بر باد رفته به همینجا ختم نمیشود؛ اسکارلت، علاوه بر اشلی، مرد دیگری را نیز در سر دارد: رت باتلر. مردی با روحیهای جسور و سرزنده.
اسکارلت همزمان با بدتر شدن شرایط جنگی، شرایط خود را بیشتر در ناپایداری میبیند و بعد از، از دست دادن همسر اول خود، چارلز، به آتلانتا میرود تا در کنار ملانی زندگی کند. این جابهحایی شروعکننده سیلی از ماجراهاست که در نهایت باعث میشود اسکارلت عشق حقیقی را پیدا کند.
در سال ۱۹۳۹ فیلم سینمایی بر باد رفته با الگو گرفتن از کتاب ساخته شد که باعث شهرت بیشتر رمان شد و کتاب بر باد رفته به پرفروشترین کتاب جهان در سال ۱۹۳۹ تبدیل شود.
در این فیلم عاشقانه اقتباسی بازیگرانی همچون کلارک گیبل، ویوین لی، لسلی هاوارد، اولیویا دی هاویلند و هتی مک دنیل بازی میکنند. این فیلم بهحدی خوب ساخته شد که در ۱۳ قسمت مختلف نامزد اسکار شد و برنده ۸ جایزه اسکار و دو اسکار افتخاری شد.
از افتخارات کتاب بر باد رفته نوشتهی مارگارت میچل میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
برندهی جایزهی پولیتزر ادبی، برندهی جایزهی کتاب ملی، شناختهشده به عنوان یکی از بهترین رمانهای عاشقانهی آمریکایی توسط PBS.
کتاب بر باد رفته نوشتهی مارگارت میچل علاوه بر اینکه داستان اسکارلت عاشق را برای ما تعریف میکند، تصویری واقعگرایانه از آمریکای درگیر در جنگ داخلی نیز ارائه میدهد. مارگارت میچل، با تبحر خاصی، احساسات عمیق یک زن نویسنده را با وقایع تاریخی دردناک کشورش ترکیب کرده؛ ترکیبی که نتیجهاش، اثری بینظیر در عالم ادبیات است؛ شاهکاری به نام بر باد رفته!
کتاب بر باد رفته بدون شک یکی از زیباترین کتابهای عاشقانهی دنیا است. این اثر برای تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی مناسب است؛ مخصوصا برای کسانی که به داستانهای تاریخی و یا عاشقانه علاقه دارند.
مارگارت مانرلین میچل در سال ۱۹۰۰ در جورجیا متولد شد که بیشتر او را با عنوان مارگارت میچل میشناسند. او نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی بود. میچل رمان بر باد رفته را با موضوع جنگ داخلی آمریکا منتشر کرد و با آن به شهرت رسید.
اسکارلت در یک بعدازظهر آفتابی آوریل سال ۱۸۶۱ در سایهی خنک ایوان تارا، مزرعه پدریاش، با استوارت و برنت تارلتون نشسته و منظرهای بسیار دلنشین خلق کرده بود. او پیراهن جدید ململ با دوازده یارد چین و حلقههای موجدار سبز گلدار و کفشهای سبز پاشنهکوتاه مراکشی که پدرش به تازگی از آتلانتا برایش آورد را پوشیده بود.
پیراهنش، کمر هفده اینچیاش را ظریف و باریک نشان میداد و بالاتنهی کاملاً تنگ پیراهن، سینههای بلوغ یافته شانزده سالگیاش را به خوبی نمایان میکرد. چینهای دامنش خیلی دور و برش پخش نبود. موهایش را صاف و مرتب داخل توری پشت سرش بسته و دستهای ظریف و سفیدش را بیحرکت روی پاهایش گذاشته بود که البته همهی اینها شخصیت واقعیاش را به خوبی نشان نمیداد.
چشمهای سبز بیقرار، لجباز و سرشار از طراوت زندگیاش که با دقت تمام در چهرهای ملیح جای گرفته بود با آن رفتار برازنده، کاملاً ناهماهنگ به نظر میرسید، هرچند رفتارهایش از راهنماییهای ملایم مادر و تربیت سختگیرانه مامی نشأت میگرفت اما چشمهایش، خاص خودش بودند.
**************************************************
دیدگاه خود را ثبت کنید