رمان:بدنام
نویسنده:coral
خلاصه:
داستان راجع به دختری به نام شیلاست...
دختری که بعد از چند هفته گم شدن، توی یک مسافرخونه پایین شهر پیدا میشه! با این اوصاف که چیزی رو به یاد نمیاره، کسی رو نمیشناسه، و تنها اسمی که مدام روی لب هاش تکرار میشه اسم مبینه. مبینی که نه خانواده ش و نه نزدیکانش از وجودش اطلاعی نداشته و ندارند...!!
دیدگاه خود را ثبت کنید