جزوه جغرافیای شهری (مبانی وایران) بافرمت ورد ودر۳۷۶ صفحه
قسمتی از متن جزوه
فصل اول: دیدگاههای نو در جغرافیای شهری
جغرافياي شهري چيست؟
تعاريف جغرافياي شهري
1ـ جغرافياي شهري روي نظام فضايي و موقعيت شهر تأكيد دارد و نظير ساير شاخهﻫﺎﯼ علم جغرافيا، علل پراكندگي مكانﻫﺎﯼ شهري، تشابهات و تناقضات اجتماعي ـ اقتصادي ميان آنها را در ارتباط با شرايط مكاني مطالعه ﻣﯽكند.
با توجه به تعاريف فوق، تحليل و تأكيد در جغرافياي شهري بر پايه موارد زير صورت ﻣﯽگيرد.
الف ـ نظام داخلي شهرها و ماهيت الگوها به ويژه كاربري زمين و حوزهﻫﺎﯼ اجتماعي شهرها.
ب ـ بررسي روند اين الگوها و شكلگيري آنها در طول زمان.
2ـ جغرافياي شهري روي الگوهاي فضايي پديدهﻫﺎﯼ شهري، هم از نظر پراكندگي فضايي و هم از جهت تأثير متقابل فضايي آنها و همچنين روندها را در داخل شهرها مطالعه ﻣﯽكند. اين تعريف از جغرافياي شهري بيشتر پوزيتيويستي است و روشﻫﺎﯼ آماري و مدلﻫﺎ را به خدمت ﻣﯽگيرد.
در واقع، در جغرافياي شهري، در يك طرف جغرافياي سيستماتيك (نظام يافته) و در طرف ديگر جغرافياي ناحيهاي قرار ﻣﯽگيرد. از اين رو جنبهﻫﺎﯼ فضايي توسعه شهري، از دو نقطه نظر بررسي ﻣﯽشود:
الف ـ درون شهري: در اين قسمت، شهر به عنوان يك پديده مجزا و منفك در سيستم سكونتگاهي مورد مطالعه قرار ﻣﯽگيرد كه مباحثي چون كيفيت كاربري زمين، مورفولوژي شهري كاركرد شهر، ميزان توسعه شهر و حوضهﻫﺎﯼ اجتماعي داخل شهرها در قلمرو آن قرار ﻣﯽگيرد.
ب ـ برون شهري يا تأثيرات متقابل فضايي يك حوزه شهري در حوزه شهري ديگر:
در اينجا تأثيرات مادر شهرهاي جهاني در مادر شهرهاي ملي، ناحيهاي و تأثيرات شهر مسلط به ساير شهرها و نواحي كشور و وابستگي فضايي (شهر يا ناحيه) مورد بررسي قرار ﻣﯽگيرد.
اما در سالهای اخیر به ویژه در دهه ی 1980 دو مکتب بیش از همه، جغرافیای شهری را تحت تاثیر قرار داده است:
الف ـ مكتب ساختگرايي: مكتب جغرافياي ساختاري، بيشتر به شناخت عميق نابرابريﻫﺎﯼ اجتماعي ـ اقتصادي در شهرها تأكيد ﻣﯽكند، در نتيجه ی نابرابريﻫﺎﯼ فوق، تخصيص فضايي منابع به صورت محدود در شهرها صورت گرفته است. به تعبير عدهاي از جغرافيدانان، ـ مكتب ساختگرايي در مسير عدالت اجتماعي در شهرها پيش ﻣﯽرود.
ب ـ رفتارگرايي: مكتب جغرافياي رفتاري كه تحليل سازمان فضايي شهرها و رفتار فضايي را در داخل الگوهاي سازماني مورد توجه قرار ﻣﯽدهد.
مفهوم پراكندگي فضايي در جغرافياي شهري يعني شكلگيري پديدهﻫﺎﯼ شهري در سطوح خطي، شبكهاي، سطحي و نظاير آن ﻣﯽباشد و در تأثير متقابل فضايي، آمد و شد روزانه به محل كار به مركز خريد، جابهجايي محله مسكوني و مسكن در داخل شهرها، ..... بررسي ﻣﯽشود.
قلمروهاي جغرافياي شهري:
شهرنشيني علت و محصول تغييرات مهمي است كه از پراكندگي جغرافيايي مردم و فعاليتﻫﺎﯼ اجتماعي ـ اقتصادي آنها در مكان ويژهاي به وجود آمده است. شايد بتوان از پديدهﻫﺎﯼ شهر و شهرنشيني به شرح زير ياد كرد:
1ـ شهر و شهرنشيني به عنوان تسلط امر تراكم در همه سازمانﻫﺎ، مؤسسات و واحدهاي مسكوني و افزايش جمعيت مكانﻫﺎﯼ ويژه.
2ـ شهر به عنوان كانون اصلي عرضه خدمات به جمعيت متراكم در شهر و منطقه نفوذ آن.
3ـ شهر به عنوان تمركز فعاليتهاي اجتماعي غير كشاورزي در سكونتگاهي انساني.
4ـ شهرنشيني به عنوان تسلط شيوه خاص زندگي و بيانگر سیر مدنيت و تمدن جوامع انساني.
به تعبير ژان گوتمن جغرافيدان معروف انگليسي، جغرافياي شهري، از موقع طبيعي شهر، مشخصات جمعيتي و فعاليتهاي اجتماعي اين جمعيت، سازمانﻫﺎﯼ اجتماعي و سياسي و بالاخره از محيط ساخته شده كه محصول فيزيكي انسان است، بحث و گفتگو ﻣﯽكند.
در دورهﻫﺎﯼ گذشته و به طور سنتي، جغرافياي شهري از موقع و موضع، وسعت، شكل، كاركرد مورفولوژي و سازمانﻫﺎﯼ داخلي شهرها بحث ﻣﯽكرد.
اما به موازات توسعه شهرها و افزايش جمعيت شهرهاي بزرگ، ظهور مسائل گوناگون و پيچيده اجتماعي ـ اقتصادي در داخل شهرها، ورود شهرهاي بزرگ جهان سوم به سيستم اقتصادي جهاني، ابعاد تازهاي در جغرافياي شهري به وجود آمد و تحليل دقيق سياسي و اجتماعي را در قلمرو جغرافياي شهري سبب گرديد.
امروزه، جمعيتيابي شديد شهرها به همراه مسايل اجتماعي ـ اقتصادي آنها شكل كاملاً تازهاي از شهر، شهرنشيني و شهرگرايي به وجود آورده است كه با آنچه در نيم قرن قبل در شهرها ديده ﻣﯽشد تفاوتﻫﺎﯼ زيادي دارد، روشن است كه جغرافياي شهري نيز لازم بود ابعاد و قلمروهاي تازهاي بجويد تا محيط زيست شهري شايستهاي جهت ساكنين شهرها فراهم آورد. از اين رو امروزه، در بررسيﻫﺎﯼ جغرافيايي از شهرها، ايدئولوژي حاكم بر شهرها، تحليل تصميمات حكومتي در ارتباط با خلق فضاي فيزيكي و اجتماعي در شهرها، وابستگي به اقتصاد جهاني در جهت بررسي مسايل مهم شهرهاي جهان سوم و عدالت اجتماعي و كيفيت دسترسي مردم شهرها به نيازهاي اساسي، مكان گزيني همه سازمانﻫﺎ و تأسيسات شهري نظير كارخانهﻫﺎ، پاركﻫﺎ، بيمارستانﻫﺎ، مناطق مسكوني، مناطق تجاري و صنعتي، مناطق فرهنگي، فرودگاهﻫﺎ و ترمينالﻫﺎی مسافربري، مدارس، درمانگاهها، منطقه گذران اوقات فراغت، حوزهﻫﺎﯼ اجتماعي، علل دو قطبي شدن شهرهاي جهان سوم و دهها موضوع شهري در ارتباط با فضاي شهري سخن به ميان ﻣﯽآيد. از اين رو، جهتگيري جغرافياي شهري، براي ورود به قلمروهاي تازه، كاملاً با اقتصاد سياسي، سيستمهاي اقتصادي و نظامﻫﺎﯼ حكومتي پيوند ﻣﯽخورد.
برخلاف سابق كه مكانﻫﺎﯼ شهري در برابر مكانﻫﺎﯼ روستايي قرار ﻣﯽگرفت، امروزه سيستمهاي شهري به صورت حوزهﻫﺎﯼ مادر شهري، منطقه شهرنشين، مجموعهﻫﺎﯼ شهري و بالاخره در شكل مگالاپليس ظاهر ﻣﯽشوند كه در همه آنها، مادر شهرها، شهرهاي بزرگ، شهرهاي مياني، شهركﻫﺎ و روستاها، در داخل مجموعهﻫﺎ و سيستمهاي سلسله مراتبي قرار ﻣﯽگيرند و يك واحد منسجم و به هم پيوسته شهري را تشكيل ﻣﯽدهند كه از شرايط سيستمي تأثير ﻣﯽپذيرد و برخورد سيستمي ﻣﯽطلبند. اين سيستم شهري و سلسله مراتبي نه تنها به ناحيه جغرافياي شهر سامان ﻣﯽدهد بلكه در جهان سوم از سيستمهاي مادر شهرهاي جهاني شديداً نيرو ﻣﯽگيرند.
در جغرافياي شهري سنتي، روي شرايط طبيعي، موقع و يا تنها به مورفولوژي شهرها تأكيد ﻣﯽشد. امروزه، در جغرافياي شهري، از شرايط فيزيكي حاكم به شهرها دور شده و به جاي آن، همه پديدهﻫﺎﯼ شهري در ارتباط با ايدئولوژي اهداف نظامﻫﺎﯼ حكومتي، شرايط اجتماعي، اقتصادي مورد مطالعه قرار ﻣﯽگيرد؛ زيرا محيط ساخته شده شهري و ساخت فضايي، از سياست نظامﻫﺎﯼ حكومتي منشاء ﻣﯽگيرد و گروهﻫﺎﯼ انساني و فعاليتهاي اجتماعي ـ اقتصادي آنها را در نقاط معين شهري جاي ﻣﯽدهد.
جغرافياي شهري جديد، با تحليل ارزشﻫﺎﯼ اجتماعي ـ اقتصادي كشورها، ساخت فضايي شهرها را بررسي ﻣﯽكند. امروزه، به هنگام مطالعه شهرهاي انگلستان نقش تاچريسم در ده سال اخير در امر مسكن، خانهسازي براي طبقه كم درآمد، بالا رفتن بيكاري در شهرها كه همه به نوعي در كيفيت زندگي در شهرهاي انگليسي مؤثر ﻣﯽافتند، با موازين علمي مورد مطالعه قرار ﻣﯽگيرد.
ملاحظه ﻣﯽشود كه ارزشﻫﺎﯼ اجتماعي، متأثر از تفاوتﻫﺎﯼ فرهنگي، مورفولوژي شهري و شرايط زندگي را در شهرهاي بزرگ را به شكلﻫﺎﯼ گوناگون سامان ﻣﯽدهد.
مورفولوژي شهر، همواره با كاركرد آن پيوند محكمي دارد. انتقال صنايع از بخش مركزي شهرها به فضاهاي بيروني و حومهﻫﺎ ﻣﯽتواند فعاليت و كاركرد كتابخانهﻫﺎ، موزهﻫﺎ، دانشگاهها، مدارس، بيمارستانﻫﺎ را افزايش دهد و به همراه آن مورفولوژي بخش مركزي شهرهاي بزرگ نيز دچار دگرگوني شود. نتيجه ﻣﯽگيريم كه در زمان ما تغييرات اجتماعي و اقتصادي سريعتر از تغييرات فيزيكي صورت ﻣﯽگيرد و محيط زيست انساني نه از تغييرات فيزيكي بلكه از تغييرات اجتماعي تأثير فوري ﻣﯽپذيرد. امروزه، در جغرافياي شهري، مفاهيم رشد و توسعه شهر به عنوان فرآيند اجتماعي و سياسي بيش از ساير موضوعات بررسي و مطالعه ﻣﯽشود.
شهرهاي امروزي، مسايل اجتماعي شهرها، تنها با احداث خيابانﻫﺎ و منطقهبندي شهري ﻧﻤﯽتواند حل شود بلكه نگرش دوباره به شرايط اجتماعي ـ اقتصادي جامعه شهري و ناحيهاي بيش از برنامهريزي فيزيكي ﻣﯽتواند به رفاه اجتماعي مردم شهر بيانجامد و به گسترش عدالت اجتماعي در جامعه امكان دهد. چنين طرز تفكري به ويژه در جغرافياي شهري كشورهاي جهان سوم بايد اساس كار محسوب شود و همه مسائل و پديدهﻫﺎﯼ شهري با اين معيار مورد ارزيابي قرار بگيرد.
دو موج بزرگ در تحولات جغرافياي شهري:
به نظر عدهاي از جغرافيدانان، ميان سالﻫﺎﯼ 1960 تا 1958، جغرافياي شهري در مسير تكاملي خود به دو موج بزرگ علمی- فلسفي برخورد ﻣﯽكند و رنگ اجتماعي و فلسفي بيشتري ﻣﯽپذيرد.
موج اول:
در تحولات جغرافياي شهري، ويژگيﻫﺎﯼ زير از موج اول مورد مطالعه ماست:
1ـ برخورد اكولوژيكي: در اين مكتب، علاوه بر ادامه مباحث، مكتب اكولوژي شهري شياگو، تحليل حوزهﻫﺎﯼ اجتماعي و اكولوژي تطبيقي در شهرها مورد تأكيد قرار ﻣﯽگيرد.
2ـ اقتصاد جديد شهري: در نگرش اقتصاد جديد شهري، شهر به صورت متوازن، يك هستهاي، غفلت از سياست بخش عمومي، فعاليتهاي اقتصادي با تأكيد بر امر بازار و قيمتﻫﺎ در مسئله ساختمان و بهاي زمين كه همه از روند بازار رقابتي تبعيت ﻣﯽكنند، مورد مطالعه و عنايت قرار ﻣﯽگيرد.
3ـ برخورد رفتاري: در اين جا، به رفتار فردي در محيط شهري، بيش از رفتار گروهي تأكيد ﻣﯽشود و تحليل رفتاري در تصميمات فردي، تصميمگيري و تأثيرات آن در فضاي شهري مورد توجه واقع ﻣﯽگردد.
موج دوم
1ـ مكتب نئووبري: اين مكتب به طور گسترده، از نظريات ماكس وبر تأثير پذيرفته است. در اين مكتب، برخلاف مكتب ماركسيسم، اقتصاد عامل تعيين كننده ﻧﻤﯽباشد مكتب نئووبري به عامل فرهنگ بيش از اقتصاد، اعتبار علمي قائل است.
2ـ برخورد انسانگرايي: در مكتب انسانگرايي به سازمان اجتماعي، بيش از سازمان فضايي جامعه تأكيد ﻣﯽشود در جغرافياي انسانگرا، سه مكتب پديدارشناسي، اگزيستانسياليسم و ايدئاليسم، آثار و نوشتهﻫﺎﯼ تحقيقي زيادي ارائه دادهاند.
3ـ برخورد نئوماركسيستي: در دهه 1970، به سبب ظهور مسايل گوناگون در شرايط اجتماعي و اقتصادي كشورهاي سرمايهداري توسعه يافته، برخي از جغرافيدانان، به هنگام مطالعه جغرافياي شهري، ديدگاه نئوماركسيستي را مورد توجه قرار دادند و شهرهاي سرمايهداري را در ارتباط با قوانين و شيوه توليد سرمايهداري بررسي كردهاند.
سيستم شهري و زير سيستمهاي ميان شهري
سيستم شهري مثل چرخي ﻣﯽماند كه همه اجزاء آن (جمعيت، صنعت، تجارت، واحدهاي مسكوني و ....) در ارتباط با هم عمل ﻣﯽكند نيروي محركه اين چرخ، جمعيت شهري است كه سيستمهاي شهري (زير سيستمﻫﺎ) را به كار وا ﻣﯽدارد.
خصيصه يك سيستم
1ـ كليت: از خصيصهﻫﺎﯼ عمده اين سيستم این است كه داراي سلسله مراتبي است، يعني داراي سطوح مختلفي است كه براي كل سيستم عمل ﻣﯽكند.
2ـ عنصر: تعيين كوچكترين واحد سيستم كه داراي عملكرد نسبتاً مستقل است.
3ـ ارتباط: از مشخصات هر سيستم، ارتباط ميان عناصر آن است.
تعريف: سيستم مجموعهاي از عناصر است كه بر يكديگر تأثيرات متقابل دارند، تغيير هر يك از عناصر سيستم بر ساير عناصر سيستم تأثير ﻣﯽگذارد و تغييراتي را در كل سيستم سبب ﻣﯽشود.
كيت بست و جان شورت، دو جغرافيدان انگليسي، برخورد جغرافياي شهري را ميان سالﻫﺎﯼ 1965 تا 1985 نشان ﻣﯽدهند.
دوره اول از تحولات جغرافياي شهري، برخورد غالب با سه مكتب اكولوژي، اقتصاد جديد شهري و رفتاري بوده است كه امروزه نيز در بيشتر نوشتهﻫﺎﯼ جغرافيايي ديده ﻣﯽشود.
در دوره دوم، از تحولات جغرافياي شهري، مكتبﻫﺎﯼ نئووبري، انسانگرا و نئوماركسيسم وارد جغرافياي شهري ﻣﯽشود.
هدف از طرح تأثيرگذاري اين مكتبﻫﺎﯼ فلسفي، جامعهشناسي، اقتصادي و روانشناسي، دليل بر مسلط بودن آنها بر همه زواياي مطالعات شهري و جغرافياي شهري ﻧﻤﯽباشد. بلكه منظور اين است كه در دورهﻫﺎﯼ ياد شده، هر محقق جغرافياي شهري بر پايه تفكرات سياسي، فلسفي و اجتماعي خود، مباحث جغرافياي شهري را به تحليل كشيده است. هنگام تحقيقات جغرافياي شهري يكي از دو شيوه تحقيقاتي زير مورد عنايت شده است:
دیدگاه خود را ثبت کنید