جزوه جغرافیای جمعیت (مشترک جغرافیای سیاسی و نظامی) با فرمت ورد ودر ۹۵ صفحه
فصل اول: مبانی جغرافیای جمعیت
جغرافیای جمعیت چیست؟
همچنان که در تعریف جغرافیا وجود دارد، نقش انسان در جغرافیا برای مدتهای طولانی مورد بحث دانشمندان بوده است. جغرافیای قدیمی، توجهی خاص به محیط طبیعی و بویژه رابطه آن با انسان مبذول داشتند؛ اگرچه در چند دهۀ اخیر تجدید نظر همه جانبه ای بر این نگرش سنتی همراه با تأکیدی ویژه بر انسان به عنوان ساکن اصلی کره زمین به عمل آمده است.
جغرافیای جمعیت به روشنترین شکل در سال 1953 توسط «تروارتا» که تحقیقاتش را بر روی انسان متمرکز ساخته و الگویی برای مطالعات جغرافیایی جمعیت تهیه کرده بود، عنوان شده است. نظریه وی اینست که تعداد ،تراکم و کیفیات جمعیت ،زمینه اساسی کلیه مطالعات جغرافیایی را تشکیل میدهند و جمعیت نقطه عطفی است که از آن طریق ،سایر عناصر جهان مورد توجه قرار می گیرند و همچنین این عناصر چه به تنهایی و چه به صورت مرکب، اهمیت و معنی خود را آشکار میسازند. باید افزود که چنین نگرشی بوسیله همه جغرافیدانان به ویژه آنهاییکه بر مسائل طبیعی تکیه دارند تائید نمی گردد.
«هوسن» تغییرات چشمگیری در عقاید کلاسیک فوق داده و متذکر می گردد که « جغرافیا در اصل، علم بررسی نابرابریهایی پراکندگی جمعیت در سطح زمین است. پراکندگی جمعیت همچون رشته اصلی ریسمانی است که می تواند در قالبی وسیع رشته های گوناگون موضوع ر ا بهم پیوند زده و یگانگی اساسی خود را بویژه در چهارچوب جغرافیای ناحیه ای بیان کند» تاکید وی بیشتر بر اهمیت ذاتی یک مکان جغرافیایی است تا نقش عملکردی آن مکان.
جغرافیای جمعیت توجه خاص به نقش موثر محیطهای طبیعی گوناگون و عوامل جمعیتی چون توزیع، ترکیب، مهاجرت و رشد جمعیت های انسانی دارد بنابراین دانشمندان جغرافیای جمعیت، جنبه های ثابت و متغییر محیطهای مختلف کره زمین را در رابطه با انسانها در دورهای مختلف مورد بررسی قرار می دهند به عبارت دیگر وظیفه آنان برقراری ارتباط میان پدیده های گوناگون طبیعی و جغرافیایی شده است و همین مسأله منجر به تمایز علم جغرافیای جمعیت از جمعیت شناسی می شود. علم جمعیت شناسی، جمعیتهای بشری را تنها به عنوان یک موضوع واحد بدون در نظر گرفتن رابطه انسان با محیطی که اشغال کرده مورد توجه قرار می دهد به همین جهت است که جمعیت شناسان مطالعاتشان را بر تعداد، ساختمان و حرکات جمعیت و نقش آن بویژه در یک واحد سیاسی متمرکز میسازند.
جغرافیای جمعیت همچون جمعیت شناسی، اساساً دانشی است کمیتی، زیرا در مقیاسی وسیع بر ضوابط آماری تکیه دارد. گرچه هر دو علم نگرشی کیفی دارند جمعیت شناسان حالات فیزیکی، ادراکی و شخصیتی جمعیت را تا مرحله برقراری ارتباط با جنبه های کمیتی مورد بررسی قرار می دهند، در حالیکه جغرافیدانان جمعیت در شناخت روابط موجود میان محیط طبیعی از یک سو و از سوی دیگر تاکید دارند و می کوشند تا تجزیه و تحلیل این روابط که زمینه اصلی جغرافیای جمعیت را تشکیل می دهد، توجیه نمایند.
در سال های اخیر، مقالات بسیار در مورد جغرافیای جمعیت در مجلات جغرافیایی، گزارشات سمینارهای مختلف به چاپ رسیده است. در کشورهای غربی، تکامل و سازمان یافتن مطالعات جغرافیای جمعیت مدیون فعالیتهای تروارتا، عضو برجسته اتحادیه بین المللی جغرافیدانان می باشد.
در این میان، مطالعات منطقه ای و سیستماتیک جغرافیدانان بزرگ فرانسه و آمریکا مانند بوژوگارنیه، پیر ژرژ و زیلنسکی نیز اهمیت بسزا داشته است. زیلنسکی براساس مطالعات خود نتیجه گیری می کند که شناخت خصوصیات انسانی که مورد استفاده جغرافیدانان جمعیت شود می تواند به دو طریق تدوین شود : اول مشخصاتی که بوسیله سرشماری جمعیت بدست می آید و دوم آنچه از سیستمهای ثبت احوال در ممالک مترقی تر عاید می شود. بطور کلی بر اساس این دیدگاه، خصوصیات انسانی را می توان به سه گروه بشرح زیر طبقه بندی نمود :
الف) تعداد مطلق جمعیت
ب) مشخصات جمعیت (مشخصات فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی )
ج)حرکات جمعیت.
آنچه بنام نگرش غربی جغرافیای جمعیت خوانده می شود، در مکاتب باقی مانده جغرافیایی از اتحاد جماهیر شوروی سابق بطور کامل پذیرفته نشده در آنجا جغرافیدانان پیرو مکتب مارکسیست ارتدوکس، جغرافیای انسانی را به دلیل همراهی آن با مسیر جغرافیایی و تأکید آن بر روابط میان فرد و محیط که نظر جغرافیدانان غرب را تأمین می کند رد می نماید، زیرا که نظریه اساسی مارکسیسم بر خلاف این عقیده است که بشر دانسته یا ندانسته از محیط طبیعی خود شکل می گیرد. به عقیده مارکسیستها انسان و سازمان اجتماعی وی دو عامل اصلی زیست بشری را تشکیل می دهند. آنان همچنین معتقدند که جنبه های تولیدی جمعیت مهمترین امر در پراکندگی جمعیت بشمار می رود و در نتیجه جغرافیای جمعیت را در چهارچوب جغرافیای اقتصادی مورد مطالعه قرار می دهند. میزین نگرش جغرافیدانان جمعیت مکتب مارکسیستی را چنین تعبیر می نماید : جغرافیای جمعیت به مطالعه پراکندگی جمعیت و ارتباطات سازنده ای که میان گروههای گوناگون جمعیتی موجود بوده و مطالعه توزیع مناطق مسکونی و جمعیت پذیری آنها ، قابلیت استفاده از این مناطق و اثر آنها بر هدفهای سازنده یک اجتماع می باشد. علاوه بر این «ملزین»، اصولی را که جغرافیای جمعیت بر پایه آنها پایه ریزی شده است بشرح زیر خلاصه کرده است :
1- نوع اقتصاد، تعیین کننده خصوصیات منطقه مسکونی و شکل آن است.
2- سازمان و پراکندگی مجتمعات تولیدی، دو عامل اساسی از تجلی شرایط طبیعی و تأثیر آنها بر مناطق مسکونی و شکل یابی آنها می باشد.
3- انطباق پذیری مهاجرین با یک محیط جدید جغرافیایی تحت تأثیر عوامل موجود از جمله عادات کار و مهارتها می باشد ، اگرچه این موضوع همزمان با رشد سریعتر تولیدی، اهمیت خود را از دست می دهد.
4- تراکم صنعتی و قدرت جذب عوامل شهری تعین کننده اندازه جمعیت شهرها می باشند.
5- وضعیت جغرافیای اقتصادی شهرها که بر تمرکز و انواع عملکردها و وظایف شهری اثر می گذارند.
تجزیه و تحلیل آماری یکی از عناصر اساسی در مطالعات جغرافیای ناحیه ای بشمار می رود.
اطلاعات جمعیتی :
یکی از اساسی ترین مشکلاتی که جغرافیدانان جمعیت همواره با آن مواجه بوده و هستند این است که اطلاعات جمعیتی از نظر خصوصیت و کیفیت در زمان و مکان تفاوت می کند. بطوریکه ممالک و مناطق پیشرفته نسبت به مناطق کشورهای عقب مانده دارای آمارهای جمعیتی بیشتر و دقیقتر می باشند، هرچند کوششهای پیگیری در سال های اخیر به ویژه توسط سازمان ملل متحد به عمل آمده تا از طریق انجام سرشماری ها و خدمات آماری به ممالک عقب مانده در این زمینه کمک شود. بطور کلی پژوهشگران مسائل جمعیتی به دو جنبه عمده توجه دارند:
1- خصوصیات جمعیت در زمان های معین، پراکندگی جغرافیایی و ساختمان یا ترکیب آن
2- حرکت یا پویایی جمعیت در زمان و مکان، یا به عبارت دیگر، افزایش و کاهش جمعیت بر حسب باروری، مرگ و میر و مهاجرت. علاوه بر این ، روشهای گردآوری اطلاعات جمعیتی دیگری نیز وجود دارد که اطلاعات جمعیتی را به دو گروه مشخص تقسیم می نماید :
الف) روش ایستا : تعیین تعداد و پراکندگی جمعیت؛ ساختمان آن که بوسیله روشهای گردآوری آمارگیری نمونه ای، گردآوری اطلاعات گروههای جمعیتی و کسب اطلاعات اختصاصی بدست می آید.
ب) روشهای پویا که برای اندازه گیری پدیده های جمعیتی به شرح زیر به کار می رود :
1- حرکت جمعیت مثل ثبت موالید ، ازدواج ها ، مرگ و میر و مهاجرت
2- بررسی تغییرات و ویژگی های اجتماعی جمعیت مثل ثبت تغییرات در اشتغال، مسکن، بهداشت، سواد، مذهب، زبان و غیره
سرشماری :
هرچند که شمارش جمعیت در زمان های کهن در ممالکی نظیر چین سابقه داشته است، اما نخستین سرشماری به صورت مدرن در طول قرن هجدهم در کشورهای اسکاندیناوی، برخی ایالات ایتالیا و آلمان انجام پذیرفته است. نخستین سرشماری کامل در ایالات متحده در سال 1790 صورت گرفت. هر چند پیش از آن برخی ایالات اقدام به سرشماری هایی در سطح محلی نموده بودند. در سال 1801 بریتانیا و فرانسه اولین سرشماری ایران در نوامبر 1956 (1335 شمسی) برای نخستین بار اقدام به یک سرشماری سرتاسری نمود.
انجام یک سرشماری از نظر جمعیت شناسان یعنی، انجام کلیه عملیات جمع آوری ، تنظیم و انتشار اطلاعات جمعیتی مربوط ، در یک زمان معین در مورد همه افراد ساکن در یک قلمرو خاص. دوره ای بودن از خصوصیات مهم سرشماری هاست.
در ممالک مختلف، نحوه انجام سرشماری ها با یکدیگر متفاوتند : براساس سیستم «دوفاکتو» که در بریتانیا مورد استفاده است، خصوصیات هر فرد در مکانی که هنگام سرشماری یافت می شود ثبت می گردد، در حالیکه طبق سیستم «دوژور» که در بسیاری از ممالک از جمله ایالات متحده و ایران به کار می رود، اطلاعات جمعیتی مردم بر اساس سکونتگاه دائمی آنها ثبت می شود. در برزیل، هر دو طریق مورد استفاده قرار می گیرد. متأسفانه تحرک جمعیت، سکونتگاههای متعدد بعضی و بی خانمانی برخی دیگر، سیستم دوژور را نسبت به روش دوفاکتو کم اهمیت می سازد. اگرچه شمارش به شیوه دوفاکتو ضمن مشکل بودن نیز ممکن است آمار اغراق آمیزی مثلاً در مورد مناطق توریستی بدست دهد.
در سر شماری های مختلف ملی تفاوتهای وسیعی در انواع و کمیت اطلاعات بدست آمده وجود دارد .
سازمان ملل توصیه کرده است که یک سرشماری عمومی باید حداقل موارد زیر را تعیین نماید:
1- جمعیت کل
2- جنس، سن و وضع زناشویی
3- محل تولد ، شهر نشینی و ملیت
4- زبان مادری و تحصیلات
5- مشخصات اقتصادی
6- اقامتگاه خواه شهری یا خواه روستایی
7- خانوار یا ترکیب فامیلی
8- باروری
آمارگیری نمونه ای :
اهمیت نمونه گیری در جمع آوری اطلاعات جمعیتی بخوبی روشن است با این روش می توان صرفه جویی های بسیاری در هزینه ها نمود ، بدون آنکه از دقت کار نیز کاسته شود آمارگیری های نمونه ای بطور روز افزونی جهت سرشماری های ملی ، بویژه در کشور های جامعه همگانی فرانسه که بدلایل سیاسی ممکن است یک سرشماری همگانی در آنها نتایج کم اهمیتی عرضه نماید ، بکار می رود. نمونه گیری ممکن است برای تکمیل اطلاعات سر شماری هم مورد استفاده قرار گیرد. در ایالات متحده آمریکا یک روش نمونه گیری مداوم به کار می رود. کشور به 68 منطقه تقریباً یکسان که اصطلاحاً به آنها طبقات یا واحدهای هم ارز گفته می شود تقسیم می گردد. هریک از این مناطق بعداً به واحدهای مقدماتی نمونه گیری تقریباً یکسان تقسیم شده و از میان آنها یک طبقه جهت انجام آمار گیری انتخاب می شود و در قسمتهای مختلف آن بر حسب احتیاج ، اطلاعات مورد نظر جمع آوری می گردد
دیدگاه خود را ثبت کنید