من محکومم به نماندن… به رها کردنت… رفتن همیشه از نامردی نشأت نمی گیرد!
اگر رفتم، اگر نخواستم باشم، فقط یک دلیل داشت…
اینکه باشی و بمانی… اینکه بدانم هستی و در یک نقطه ای از این شهر بزرگ نفس می کشی…
رفتنم را به بی لیاقتی تفسیر نکن! برای حفظ کردنت ناچار به بریدن شدم…
سخت شدم تا دل کندن از من برایت راحت تر شود…
اینبار نفرت باعث جدایی من از تو نیست، شاید عجیب باشد ولی من و تو به جرم عاشقی تقاص پس می دهیم و من به گناه دوست داشتنت باید رهایت کنم…
بعضی وقت ها عاشق بودن سبب جدایی است!
و در این میان باید “نغمه” ای باشد تا مانع امضای حکم جدایی مان شود…
نغمه ای از جنس دوست داشتن، با صدای عشق، شاید، “نغمه ی عاشقی”…
قسمتی از رمان نغمه ی عاشقی
_بالاخره داریم “ما” می شیم!
با این حرفم خندید و به سنگِ تیره ی مادرم خیره شد.
_عمه نمی ذارم آب تو دلش تکون بخوره!
و بعد خودش را به سمتم کشید و دستش را دور شانه های خم شده ام حلقه کرد.
من هر بار پا در این مکان می گذاشتم غمِ سنگینی شانه هایم را به سمت زمین می کشاند…
_می شم همه چیز براش… اومدیم این خبر رو بهتون بدیم تا دیگه نگران گل دخترتون نباشید!
خبر نداشت که پیش از این ها همه زندگیم بوده…
نگاهم که کرد، غرق شدم در نگاهش و لبخند زدم.
_خوبه هستی… اگه نبودی من چطور نبودشون رو دووم می آوردم؟
باز هم همان لبخندهای ناب و دستی که…
رمان های بیشتر :
رمان دلبر من باش PDF (اثر ماه پنهان)
رمان نبض عاشقی الناز محمدی PDF
رمان عشق سخت pdf دیبا – عاشقانه
رمان راز شاهزاده شهر جادو بدون سانسور
دانلود رمان عشق بی رحم جلد 1 و 2 و 3
رمان برج زهرمار و دختر شیطون بلا
لينک مستقيم دانلود رمان اسطوره
دیدگاه خود را ثبت کنید