ژانر:#عاشقانه
نویسنده: شقایق لامعی
آخرین بلیت تهران راجب دختریه که خودش رو شبیه خواننده مشهور تیلور کرده و خیلی هم بی قید و بند و پولداره طی یه اتفاق با یه پسری مذهبی از قشر متوسط جامعه رو به رو میشه و عاشق پسره میشه ولی مشکلات بزرگی سد این عشق میشند. پایان باز
انقدر شوكه بودم كه نمیتونستم به درستی فكر كنم!… مامان پری رو با آبكش و قابلمه و كفگيرش تنها گذاشتم و به اتاقم برگشتم… كارتهايی كه ديشب پاشون نشسته بودم وسط اتاق ولو بودند… بعضیها كامل شده و بعضیها نيمه تموم… نشستم و شروع كردم به دسته بندی شون، كامل شدهها رو كه حدودا صد تا میشدند، داخل يه نايلون جدا گذاشتم و مابقی كارت ها رو هم جمع كردم.
قبل از كنار گذاشتن نايلون كارتها، به اسمهای روی آخرين كارت نگاه كردم؛ مژگان و فرهاد! از كارت عروسيشون مشخص بود كه خيلی خوش ذوقن! هميشه برای اسامی عروس و دومادهای درج شده روي كارتهايي كه منتاژشون به عهدهی من بود، تو ذهنم تصوير میساختم؛ كنار هم تجسمشون میكردم و هزار جور داستان براي آيندشون در نظر میگرفتم! آخر سر هم روياشون منتهي میشد به رويای خودم، خودم تو لباس عروس، در كنار …
بلند شدن همزمان صداي در و پيامك گوشی، بدجور از فكر بيرون كشيدم … ببين كيه مادر! … به ساعت نگاه كردم؛ دوازده بود و اميد قبل از دو نمي رسيد! روسری رو روی سرم انداختم و به سمت حياط قدم تند كردم … در رو به آرومی باز كردم و با ديدن امير حسين پشت در، جا خوردم …
و …
دیدگاه خود را ثبت کنید