نام رمـان: #اوتای
ژانـر: #عاشقانه
نـویسنده: #اکرم_حسین_زاده
تعداد صفحات: ۲۳۵۲
خلاصه:
من مردیام که به جرم تن ندادن به رسم و رسوم از زادگاهم بیرونم کردن، من هم خوب از خجالتشون در اومدم، ولی دنیا بدجوری گرده! الان جوری گشته که بهم احتیاج پیدا کردن ولی من الان یه بوسکور حرفهای هستم با کلی اسم و رسم و ثروت... و من شرط کمک رو ازدواج با زیباترین دختر زادگاهم تعیین کردم...
داستان یاشار و اولدوز
و …
دیدگاه خود را ثبت کنید