خلاصه رمان :
رمان حجله در خون یادآور زمان ارباب های قدیم می باشد که چگونه بر هر چیزی با زور تسلط پیدا کرده و سو استفاده از پول و مقام خود می کردند.
شب عروسی هر شخصی برایش شبی پرخاطره است که به وصال معشوقش می رسد!
اما حیف که این وصال از ما دریغ شد…
با تنی که روح نداشت، عشق و روحش را در وجود یار دیرینش جا گذاشته بود.
پرپر شدن آتا در جلوی چشمانم را دیدم…
چه بد است وقتی می خواهی گلبرگ های عفتت را زیر پای عشقت پرپر کنی و نمی گذارند!…
قسمتی از داستان رمان حجله در خون
آی تک، ماه تک کلمه ای که بارها و بارها گفته شده بود.
نامی که عشاق آن را در برابر یار خود تکرار می کنند.
نور ماه و مجذوب کردنش زیبایی عشق را چند برابر می کند.
نامم را دوست داشتم چون یادآور دلباختگی بود.
آنام اون مادر دلسوز و مهربونم چه اسمی رو برام انتخاب کرد…
ماه تک که مثل همون ماه زندگیم تکی رقم خورد.
منو از آسمون عشقمون جدا کردن و منم تک موندم.
چقدر جذاب بود روزهای آشنایی منو یاشار، چه زیبا بود. .
چه شیرازه محکمی داشت عشق ما، چقدر برای هم می مردیم و یک عالمه قولی که بهم دادیم رو ازمون دریغ کردن…
از لحظه ای که همو دیدیم و اون همه تلخ و شیرین رو تجربه کردیم چه دور از هم چه باهم چندین سال می گذره، اما واسه من به اندازه چند قرن گذشته…
روی زمین پدری کار می کردم دختری بودم کم سن و سال…
دیدگاه خود را ثبت کنید