ژانر: عاشقانه - هیجانی - کلکلی
نویسنده: زهرا ارجمندنیا
داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود...
دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی دست و پاچلفتی و در مقابلش، مردی از ایران با جدیت و سردی شخصیت.
کشیدن کمان … هدف گیری … پرتاب … مسیر رسیدن به قلبت، همین سه مرحله رو داشت …
حالا تو بگو! پرتاب من چند امتیازی بود؟ بطری آب رو به لب هام چسبوندم …
خنکی دلچسبش باعث شد گر گرفتگی ناشی از ساعت ها دویدن، کمرنگ تر بشه و من …
با گردنی خیس از رطوبت شره کرده ی آب ها، نفسی تازه کنم … زنی با پوستی تیره و
موهایی فر، از کنارم عبور کرد و ما بی اختیار هر دو به همدیگه لبخند زدیم
نیم تنه ام به خاطر عرق خیس به نظر می رسید و من خدا رو شکر می کردم که رنگ سفیدش،
این رو نشون نخواهد داد … بطری آب را بین دستهایم بیشتر فشردم و کمی خم شدم …
بند کتونی های زرد رنگم باز شده بود. دلیل اصلی توقفم بیشتر از تشنگی، همین موضوع بود …
با اطمینان از محکم بسته شدن بندها، دوباره صاف ایستادم … این بار به جای دویدن، گام هایی کوتاه و آروم برداشتم
نگاهم برای لحظه ای به چشمه ی دست ساز و تزیینی ساخت دست جوزف فونستر افتاد.
صدای آب اون چشمه، به راحتی به گوشم می رسید و همین…
**********************************************************************************************
***********************************************************************************************
دیدگاه خود را ثبت کنید