چرا کارمندان صادق و وفادار از مدیران خود ناراضی می شوند؟
این سوالی است که بسیاری از کارمندان شاید بارها بهش فکر کردن ولی به هر دلیلی هیچ وقت به زبان نیاوردند.
چندی پیش به درخواست یکی از دوستانم که هم اکنون دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه تهران است برای کار تحقیقاتی اش برای درس مدیریت منابع انسانی و بخاطر سابقه ده ساله ام در سیستم آموزش عالی کشور مصاحبه ای انجام دادم تحت عنوان “دلایل نارضایتی کارمندان از مدیران” که امروز در این یادداشت آنرا منتشر می کنم، البته مطمئنا مدیران سازمان های بزرگ این یادداشت من را نخواهند خواند ولی شاید جوانتر ها بخوانند و آنرا بخاطر بسپارند برای آینده …
من در این یادداشت به عنوان یک کارمند خوب و منظم که بیش از ۹ سال در یک سازمان از پایین ترین سطح سازمانی شروع کرده است و در این ۹ سال در کمال صداقت، دقت و وفاداری به آن سازمان ارتقا هم پیدا کرده ام می نویسم، کارمندی که تندیس “همکار برگزیده” در جشنواره سالیانه آنجا را در کارنامه خود دارد و به دقت، نظم و خلاقیت در سازمان شناخته شده ام و همیشه نیز به آن مفتخرم (تعریف از خود کردم ولی واقعیت بود )؛ اما در این یادداشت بگذارید با یک دید دیگر برایتان بنویسم، البته لازم است بگویم من نه در زمینه منابع انسانی و بهره وری سازمانی تحصیل کرده نه تخصصی دارم .. فقط از دید خودم به آن پرداخته ام.. شاید یه جورایی یک تجربه شخصی ^_^
حتما شنیدید که مدیری از استعفای یکی از کارمندان خوبش گله مند است و این مساله باعث شگفتییش شده ولی باید به آنها نیز حق داد که این چنین شاکی و مضطرب باشند، زیرا رفتن افراد خوب از شرکت یک موضوع سخت و پرهزینه است بخصوص اینکه آن فرد در سازمان سالیان سال حضور داشته باشد و یا کارهای کلیدی را انجام داده باشد و به نوعی چسبندگی سازمانی هم دو طرفه ایجاد شده باشد.
اغلب مدیران، مشکلات گردش مالی و محدودیت های شرکتشان را به گردن زمین و آسمان می اندازند در حالی که عامل اصلی در بروز این مسئله را فراموش می کنند؛ اینکه همواره افراد مدیران خود را ترک می کنند نه شغلشان را!
عوامل زیادی در نارضایتی کارمندان از مدیران وجود دارد و هر کس با یک دید به آن نگاه میکند، به نظرم هرکسی یک جور سبک کاری در محیط کارش دارد. بعضی از افراد خیلی دلسوزتر کار می کنند بعضی ها نه، بعضی ها از وقت و انرژی شان بیشتر میزنند که کارها را درست، به موقع و سر وقت انجام بدهند و این برایشان در محیط کار یک ارزش است ولی برای بعضی از کارمندان اینطوری نیست..( فقط میان سرکار که اومده باشن : )))
ولی خب من در این یادداشت برای اینکه از دید یک کارمند حرفه ای می خواهم بنویسم و این دلایل رو بررسی کنم؛ به نظر من چند تا عامل اصلی وجود دارد که باعث نارضایتی یک کارمند حرفه ای از مدیرش (مدیران) می شود.
- بیگاری کشیدن از کارمندان
مطمئنا کارمندان خوب در سازمان ها انقدر خوب و با کیفیت کار می کنند که مدیران خودشان رو تحت تاثیر قرار بدهند که هر روز کارهای بیشتری رو برعهده آن کارمند بگذارند، بطوریکه در این حد مدیر به اینکار معتاد می شود که به نظرم این یکی از عوامل مهم هست که کارمند ها ناراضی شوند و گاها فرار رو به ماندن در آن سازمان ترجیح دهند، زیرا معمولا در این مواقع مدیران برای انجام کار بیشتر نه دستمزد بیشتری در نظر می گیرند و نه به ارزش انجام کارها و وقت صرف شده برای کارها اهمیتی می دهند.(جا دارد از تکه کلام خودم E-Hamal اشاره کنم :)) که به نوعی کارگری پشت کامپیوتر اطلاق می شود)
- استخدام افراد بی کفایت در سازمان و توقع انجام دادن کم کاری آنها
مطمئنا شما هم دیدید در سازمان ها خیلی از افراد هستند که یا برای آن شغل ساخته نشدند و یا بی مسئولیت هستند و کارشان را به درستی انجام نمی دهند و مدیران بجای حل این مشکل از کارمندان وفادار سازمانشان انتظار دارند که در کنار کارهای خود (با کلامی همچون: حواست به کارهای فلانی هم باشه، یا حالا اینبار شما انجام بده اون یاد بگیره و… ) عهده دار کارهای این افراد باشند
- روزمرگی و انجام کارهای تکراری
ما ماشین نیستیم، و ماشین ها درست شدن که کارهای تکراری و کسل کننده رو انجام بدن و انسان ها هستند که بتوانند با فکر کردن و ایده پردازی کارهای جدید و نوعی را انجام دهند.
(من خودم بشخصه از کارهای تکراری و اینکه هر روز فقط تکراری انجام بدم متنفر هستم و البته فیلد کاری من هم اینطوری نیست که کار تکراری بکنم ولی اینکه بهم زمانی داده نشه که بتونم ایده پردزای کنم و یا راه حل درستی برای کارها بچینم متنفرم.)
- از بین بردن ایده ها و خلاقیت کارمند در سازمان
اهمیت ندادن به ایده ها، خلاقیت کارمندان، دلسرد کردنشان برای اجرایی کردن آنها (در صورتی که خود مدیران هم بدانند اجرای آن ایده بسیار سود ده خواهد بود) و متاسفانه در این سالها هم که کمبود منابع مالی در سازمان ها باعث جلوگیری از شکل گیری و همچنین اجرایی نشدن ایده ها و خلاقیت ها می شود.
- عدم قدرت تشخیص درست و بجا برای تشویق کارمند توسط مدیران
خیلی از مدیران ( من احساس میکنم بیشتر مدیران دولتی و قدیمی اینجوری هستند) دوست دارند وقتی به مناسب اتمام پروژه ای می خواهند پاداش دهند باید به همه افراد آن سازمان به یک اندازه پاداش اختصاص دهند.. مثلا کارمندی که مسئول پروژه بوده و یکسال درگیر یک پروژه بوده است با کسی که فقط ۱۰ ساعت آن هم به صورت پاره وقت روی آن پروژه یکسان در نظر گرفته می شود که بنظرم این نشان دهنده عدم قدرت لازم مدیر مربوطه است.
- مدیر در سازمان اهداف زیادی را همزمان دنبال کند
متاسفانه خیلی از سازمان های کمال گرا (که منشا کمال گرایی مدیران ارشد آن را دارند) دچار این مشکل شدند و با اهداف زیاد و متفاوت ذهن و انرژی کارمندان خود و همچنین زمان مفید سازمان را می گیرند که این خودش باعث نارضایتی زیادی در کارمندان سازمان که تکلیف اولویت بندی کارهایشان را (بدلیل از این شاخه به آن شاخه پریدن الویت های سازمان) نمی دانند.
- تبعیض جنسیتی برای ترفیع در پست های بالای سازمان
متاسفانه با اینکه در قرن ۲۱ زندگی میکنیم ولی هنوز جنسیت زدگی در اعطای ترفیع در پست های بالای سازمانی هست و مدیران خیلی سخت با ترفیع خانم ها در سازمان ها موافقت می کنند که همین تبعیض در کارها و تصمیمات برای خانم ها در سازمان ها می تواند یک نوع نارضایتی بهمراه داشته باشد که البته اوضاع زمانی بدتر می شود که ترفیع صورت گیرد ولی در جلسات به نظرات و تصمیمات مدیر و مسئول خانم بی اعتنایی شود، که البته این مشکل فقط مخصوص ایران نیست و در کشورهای پیشرفته جهان همچون امریکا هم این مشکلات وجود دارد.
- اهمیت ندادن به زندگی شخصی، سلامتی کارمند
خیلی از مدیران برایشان فقط پیشرفت و موفقیت کسب و کارشان اهمیت دارد، بطوری که گاهی چنان درگیر این موضوع می شوند که از پرسنل خود انتظار دارند که از حقوق خود اعم از استفاده از مرخصی ها (استحقاقی و حتی استعلاجی) و حتی در زمان خارج از وقت اداری برای پیشبرد اهداف سازمان صرف نظر کنند.
- عمل نکرده به قول و تعهدات
قول و تعهدات در سازمان می تواند از امور مربوط به ترفیع و یا تغییر در پست و جایگاه سازمانی باشد و یا حتی افزایش حقوق، پاداش و پرداخت حق الزحمه کارهای خارج از سازمانی ایست که به صورت پروژه انجام داده می شود، مطمئنا وقتی کسی کاری رو درست و به موقع انجام داده است توقع هم دارد که در قابل بدون هیچ درگیری فکری و کلامی به حق خودش برسد.
- متکلم وحده بودن و فقط بدنبال یک بله قربان گو بودن
متاسفانه خیلی از مدیران در سازمان ها فقط افراد را استخدام می کنند و در جلسات می آوردند که به نظرات آنها پاسخ مثبت بدهند و یا آنها را تشویق کنند و در انتها با یه “بله قربان شما درست می گویید” همه چیز حل و فصل گردد و مدیر راضی و کارمند در دل ناراضی از اینکه در سازمان نظرات، فکر و ایده اش اصلا دیده و اهمیت داده نشده است.
مطمئنا دلایل بسیار زیاد دیگری در این اوضاع نابسامان کسب و کار کشور برای کارمندان بخصوص کارمندان بخش خصوصی وجود دارد که بسیاری از آن (مثل پرداخت به موقع حقوق و دستمرد و مزایا، تحت پوشش قراردادن بیمه ای، احترام و عدم سو استفاده از هر نوع (رفتاری، زبانی و عملی) جز حقوق اصلی هر کارمند و فرد شاغلی در تمام اصناف و کسب و کارهاست..
دیدگاه خود را ثبت کنید