فهرست مطالب
مقدمه
پژوهش حیوانی پیش از ثرندایک
مفاهیم نظری عمده
ثرندایک پیش از ۱۹۳۰
ثرندایک پس از ۱۹۳۰
ثراندایک و آموزش و پرورش
ارزشیابی از نظریه ثراندایک
بخشی از متن
مقدمه
ادوراد ثرندایک را میتوان بهترین روانشناس آموزشی نه تنها در آمریکا بلکه در کل دنیا، دانست. نظریه ثرندایک علاوه بر حوزه روانشناسی یادگیری و ژنتیک، روانشناسی اجتماعی را نیز شامل میشود. نظریه یادگیری ثرندایک عنوان میکند که در سیستم عصبی بین محرک و پاسخ، ارتباط بوجود میآید. او این ارتباط شکل گرفته را با نماد S-R یعنی محرک-پاسخ نشان داده است. نظریه وی، معرف غالب اصلی محرک-پاسخ (S-R) در رویکرد رفتاری است.
او یادگیری را نتیجه ارتباط شکل گرفته میان محرک و پاسخ میداند و آن را پیوندگرایی مینامد. الگوی تئوری محرک-پاسخ، یادگیری آزمون و خطاست که در آن پاسخهایی که در قبال پاداش داده میشوند در الگوی رفتاری غالب خواهند شد. نقطه برجسته پیوندگرایی نیزمانند دیگر رویکردهای رفتاری در این است که، این نظریه نیز نشان میدهد که یادگیری را میتوان بدون در نظر گرفتن فرایندهای درونی شخصیت فرد، کاملا توضیح داد. پیوندگرایی، تئوری یادگیریست که هم در مورد حیوانات و هم انسان صدق میکند.
پژوهش حیوانی پیش از ثرندایک
اعتقاد دکارت مبنی بر اینکه هم بدن انسان و هم بدن حیوانات بر طبق اصول ماشینی واحدی عمل می کنند مشوق تحقیقات کالبدشناسی درباره حیوانات بود. با این حال، داروین بود که می گفت انسان ها و غیر انسان ها در همه جنبه ها، چه ار لحاظ کالبد شکافی، چه هیجانی و چه شناختی شبیه به هم هستند.
قانون مورگان برای توصیف رفتار به طور عینی بدین شرح است: (( ما در هیچ موردی نباید عملی را به عنوان نتیجه فعالیت یک قوه سطح عالی روحی تفسیر کنیم، اگر بتوانیم آن را به عنوان نتیجه فعالیت عاملی که در مقیاس روانشناختی در رده پایین تر قرار دارد تفسیر نماییم)). قانون مورگان به عنوان اخطاری علیه گمانه زنی درباره اندیشه ها یا احساس ها در حیوان های غیر انسان تفسیر می شود. در واقع مورگان باور داشت که غیر انسان ها نیز از فرایند شناختی برخوردارند. قانون او به ما می گوید، ما نمی توانیم فرض کنیم فرایندهای ذهنی انسان ها با فرایندهای ذهنی غیر انسان ها یکسان هستند، و همچنین ما نباید رفتاری را به یک فرایند پیچیده شناختی نسبت دهیم وقتی که می توانیم آن را با فرایند کمتر پیچیده تبیین کنیم.
مارگارت فلوی واشبورن (اولین روانشناس زن در درجه PHD)، پژوهشهای حیوانی را یک گام به آزمایشگاه نزدیک تر کرد. او آزمایش های اولیه مربوط به حواس، ادراک، و یادگیری را که با ارگانیسم های غیر انسان انجام گرفته بودند مورد بحث و بررسی قرار داده و بر اساس نتایج این پژوهش ها – یعنی روشی که با روش های روان شناسان شناختی معاصر بی شباهت نیست، درباره هشیاری به استنباط پرداخته است.
و ...
دیدگاه خود را ثبت کنید