اين فايل داراي 45 صفحه پاورپوينت مي باشد كه مناسب رشته هاي علوم اجتماعي و روانشناسي (اصول و فنون و راهنمايي و مشاوره خانواده) ميباشد.
آمارهاي طلاق به صورت اينفوگراف و بين سال هاي 1390 تا 1397 مي باشد.
توضیحات:
مطالب درون صفحات پاورپوينت
به نام خدا
راهكارهاي روانشناختي مقابله با بحران طلاق
استاد:
گردآورنده :
كلام رهبري
در ازدواج یک پیوندی اتفاق افتاده نباید بگذاریم این پیوند گسسته شود. بنده یکی از غصه هایم همین افراد مجرداند و یکی از دعاهایی که همیشه می کنم، دعا برای اینهاست که خداوند راه علاجی برای اینها پیدا کند.
چكيده
بالارفتن ميزان طلاق در دوره ما سبب شده است که مسئله طلاق موردتوجه گروه زيادي از کارشناسان قرار گيرد. در خيلي از موارد حتي گروهي آنرا به عنوان نشانه اي بر از ميان رفتن خانواده در سالهاي آينده تلقي کرده اند. غالبا گفته ميشود که امروزه مردم با غم و تشويش کمتري در مقایسه با گذشته به ازدواج روي مي آورند، چرا که طلاق براي آنان در حکم بيمه اي تلقي مي شود و در صورتي که ازدواج ايجاد مشکل کرده و يا حالت موفقيت آميز و خشنودکننده اي براي آنها نداشت مي توانند آن را رها کنند.
طلاق چيست
طلاق قطع رابطه زناشویی به حکم دادگاه در زمان حیات زوجین ، به درخواست یکی از آنها یا هر دو است . طلاق عبارتست از انحلال نکاح دائم با شرایط خاص از جانب مرد یا نماینده او .طلاق يك حقيقت زندگي مدرن است و نتيجه عدم حل مسائل زناشويي يا عدم حل قانوني و رسمي اين مشكلات است.
طلاق فرايندي است كه با تجربهي بحران عاطفي هر دو زوج شروع ميشود و با تلاش براي حل تعارض از طريق ورود به موقعيت جديد با نقش و سبك زندگي جديد خاتمه مييابد. در اران از هر هزار ازدواج، حدود دويست مورد (20 درصد) به طلاق ميانجامد. اكثر كارشناسان طلاق را مهمترين و جديترين معضل اجتماعي نام ميبرند.
متأسفانه مطالعات متعدد در كشور ما نشان داده، آمار طلاق در حال افزايش است.
طلاق به عنوان يك پديده اجتماعي منبعث از مجموعه علل و عوامل متعدد اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي خاصه مباحث فرهنگي است و تعيين يك عامل اصلي و قطعي براي بروز طلاق امكانپذير نيست.
شرايط نامساعد ازدواج و تشكيل زندگي براساس موارد غيرمعقول و غيرمنطقي، از آغاز طلاق را در بطن خود دارد. شناخت علل و عوامل طلاق ميتواند در برنامهريزي جهت مشاورههاي قبل از ازدواج و پيشگيري از طلاق به كار گرفته شود.
عمده دلايل طلاق
•پژوهشها نشان ميدهد كه افراط و تفريط در روابط دختر و پسر قبل از ازدواج، مشكلاتي را در آينده فراهم ميآورد.
•ازدواج بايد از روي علاقه باشد. ازدواجهاي خياباني و ديدن دختر و پسر در خيابان و از روي هوس ازدواج كردن با يك كلمه عاشقانه گفتن كه دوستت دارم، اشتباه محض است كه دراين ميان فرزندان،قرباني هوسهاي زودگذروالدين هستند.
•عدم شناخت صحيح زوجين پيش از ازدواج، يكي از دلايل اصلي وقوع طلاق است.
يكي از عوامل طلاق به تغييرات اجتماعي گستردهتري كه جامعه شكل ميگيرد، با رشد شهرنشيني و صنعتي شدن و به تبع آن گذر جامعه از مرحله سنتي به مدرن پديد ميآيد.
يكي از مسائل طلاق زنان، مسئله استقلال اقتصادي زنان است كه براي آنها گرفتن طلاق يك نوع منزلت اجتماعي تلقي ميشود.
بحران تنهايي يا يك خلاء عاطفي، خلائي است كه باعث ميشود در سن پايين فرد تصميم به ازدواج بگيرد. چنين افرادي كه هنوز به بلوغ رواني كامل نرسيده و آگاهي لازم را جهت ازدواج ندارند، فقط براي انيكه تنهايي خود را پركنند به سراغ ازدواج ميروند.
ارتباط جنسي از عمده دلايل طلاق است. گفته ميشود يك ارتباط جنسي مناسب 60 تا 70 درصد باعث رونق زندگي زناشويي ميشود و متأسفانه ديده ميشود كه خيلي از طلاقها به خاطر نداشتن يك ارتباط زناشويي مناسب است.
مراحل طلاق
به طور كلي گذر از فرايند طلاق داراي سه مرحله است
1- قبل از جدايي: اين مرحله تصميمگيري در مورد طلاق است. ترديد و دودلي از بارزترين ويژگيهاي اين دوره است.
2- دروه انتقال و بازسازي: همان تجربه حين طلاق است كه با شوكها و آسيبهايي مواجه ميشوند.
3- نقاهت و نوسازي: مرحله پي از طلاق، زماني است كه با واقعيت پايان زندگي مشترك كنار ميآيند.
از نظر برخي از صاحبنظران ميتوان مراحل طلاق را به صورت زير تقسيمبندي نمود
حاد
مرحله انتقالي
مرحله بعد از طلاق
حد فاصلي كه بلافاصله بعد از طلاق شروع ميشود. اعضاء متوجه ميشوند كه آرزوها و انتظارات آنها با شكست روبهرو شده است.
اين مرحله، با پذيرش مسئوليت و اداره زندگي به وسيله يكي از والدين مشخص ميشود.
كه در آن ثبات نسبي برقرار است.
دلايل رشد طلاق
•نگرش نسبت به طلاق تغيير كرده به طوري كه طلاق را به عنوان يك راه حل قابل تحمل، آسانتر و در دسترستر مورد توجه قرار داده است.
•تعداد زنان شاغل افزايش يافته و استقلال مادي، آنان را قادر ساخته به ازدواجهاي ناخوشايند پايان دهند.
•ازدواجهاي بدون فرزند طلاق را بيدغدغه تر كردهاست.
•شاغل بودن زن و شوهر باعث شده با گذشت زمان فاصله بين آنها زياد شده و از نظر عاطفي و جسماني روز به روز از يكديگر دور شوند.
•واقع گرايانه نبودن انتظارات همسران، يكي از علت هاي طلاق است. معمولاً هر يك از طرفين توقعات ويژهاي دارند و فكر ميكنند بايد همسري كاملاً شبيه به پدر يا مادر خود داشته باشند.
•طبق آمار بيماري يا فوت فرزند، احتمال طلاق را تا 50 درصد افزايش ميدهد.
بچههاي طلاق، قربانيان ناسازگاري والدين
كودكان را قربانيان اصلي طلاق هستند طلاق والدين ممكن است زمينه تشويش روحي كودك را فراهم كند. وقتي شخصيت كودك دچار اختلال ميشود، او آماده كشيده شدن به بيراهه و انجام جرم و بزه است. درواقع طلاق والدين ميتواند عاملي زمينهساز براي بزهكاري كودكان باشد.
كودكان از سنين 7 به بالا سازش بيشتري دارند،كودكاني كه بعد از طلاق با يكي از والدين زندگي ميكنند، قادرند خود را با محيط تطبيق دهند.
معمولا پدر و مادر خود را گم ميكنند و فكر ميكنند چون فرزندشان رنجيده، بايد به همه خواستههايش تن بدهند. آنها بايد راه رفتار درست با فرزندشان را پيدا كنند و با او عادي برخورد كنند و مطلقا او را وارد انتقامجوييهاي خود از همسر سابقشان نكنند.
زنان با عنوان زنان مطلقه يا بيوه در جامعه با مسائل، مشكلات و موانع زيادي در زندگي مواجهند:
پيامدهاي رواني طلاق
•كاهش سطح انرژي و كم انرژي بودن تن
•احساس غمگيني
•نااميدي، نگراني در مورد آينده
•انزوا و گوشهگيري
•كاهش تحمل ريسكپذيري
•ميل به گريه، تفكرات منفي
•بدبيني، بيتوجهي به آراستگي ظاهر
•اختلالات خواب، كاهش تمايلات جنسي
•خشم نسبت به همسر يا نزديكان او
•بدبيني نسبت به جنس مخالف و پديده ازدواج
پيامدهاي طلاق در ابعاد فردي، خانوادگي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي
زن پس از طلاق، متحمل پس لرزههاي روحي و فشارهاي رواني آن ميشود. زن بيشتر از مرد احساس شكست ميكند و اين امر زن را گاه تا مرز افسردگي كامل و حتي جنون ميكشاند. از سويي ديگر، همه سعي دارند براي او نسخههاي جديد بپيچند و يا سرزنشش ميكنند كه اين باعث ميشود برخي زنان در پيگيري طلاق خود را مقصر بدانند كه در نهايت در آينده با عذاب وجدان روبرو گشته و آسيبهاي جدي را تجربه خواهند نمود. دلسردي براي ازدواج مجدد و رفتن به بيراهه نيز از عوامل آسيبزاي اساسي براي زنان است.
2- عوامل خانوادگي
معمولاً بيشترين آسيبها را متوجه فرزندان طلاق دانستهاند. به دليل آنكه طلاق غالباً در پس مشاجرات و اختلافات علني است و كودكان نه انتظار چنين اختلافي و نه تصويري روشن از آينده دارند، بنابراين فشارهاي رواني زيادي را تجربه ميكنند.
جدا شدن از هر يك از والدين آنها را آسيبپذير ميكند. با آغاز كشمكشهاي خانوادگي هر يك از زن و مرد، ميكوشند تا خود را در ميان فرزند موجه جلوه دهند و هر كدام از دو طرف، به ويژه زنان، درصدد به انحصار گرفتن حمايت فرزندان خويش بر ميآيد.
انتخاب يكي از طرفين نزاع، توسط كودكان و جبههبندي در برابر طرف مقابل، هم كودك را از حمايتهاي وي محروم ميسازد و هم به افزايش كينهها دامن ميزند.
زن نيز با از دست دادن حمايت اجتماعي خانواده چه از طرف همسر و چه از طرف بستگان خويش مواجه خواهد شد و با انواع تحقيرها و تهديدها مقابله ميكند.
3- پيامدهاي اجتماعي
پديده طلاق، اثرات مخربي را بر كل جامعه وارد و معضلات، مشكلات و بزهكاريهاي فراواني را در جامعه ايجاد خواهد كرد.
افزايش انواع جرايم، افزايش هزينه كشور براي جلويگري از جرايم منتج از طلاق، افزايش تعداد زنان خودسرپرست و مشكلات معيشتي، رواني اجتماعي و اخلاقي تنها گوشهاي از مشكلات هستند.
جامعهاي كه درگير طلاق است، شهروند مسئول كمتري دارد و حتي خانوادههاي سالم ناخودآگاه در اجتماع تحت تأثير عوارض طلاق قرار ميگيرند.
4- پديدههاي فرهنگي
در جامعه سنتي وجود پيوندهاي خويشاوندي قومي، ضمانتي براي برخي حمايتها از زنان پس از طلاق فراهم ميآورد كه در جامعه كنوني چنين تضمينهايي نيز فراهم نيست.
در جوامع اسلامي زنان به ازدواج مجدد، ترغيب ميشدند و تكزيستي زنان امري ناپسند بود. مردان نيز به حمايت از اين زنان تشويق ميشدند. اما اكنون، جامعه ما نسبت به زنان مطلقه پيشداوري منفي دارد و قريب به 90 درصد زنان طلاق گرفته را نميپذيرد. مشكل وجود فرزندان در خانوادههاي طلاق از مهمترين عوامل عدم گرايش به اين زنان است.
5- پيامدهاي اقتصادي
احتياجات اقتصادي زنان مطلقه، احتمال ورود آنان را به فعاليتهاي بزهكارانه، به دليل نيازهاي مالي و جنسي افزايش ميدهد. مشكلات اقتصادي اعم از تأمين مسكن، شغل و تأمين مايحتاج زندگي، به دوش كشيدن مشكلات اقتصادي كودكان، احساس ناامني و نبود شرايطي براي تشكيل خانوادهاي جديد براي ترميم روحي و رفع نيازمنديها از پيامدهاي اقتصادي طلاق براي زنان است.
راه حل مسئله
بايد طلاق را آخرين علاج و به عنوان يك بد ضروري قبول كرد اما...
همه افراد زندگي را با هدف خوشبختي شروع ميكنند. قانون ازدواج حكم ميكند همسران براي تسلط بر دشواريها و پيچيدگيهاي زندگي روزمره تلاش كنند. اما همين كه احساس خشنودي از زندگي زناشويي رو به كاهش ميگذارد، تنها راه چاره را در طلاق ميبينند.
آموزشهاي صحيح پيش از ازدواج يكي از مهمترين راههاي پيشگيري از طلاق است.
در واقع بايد در ذهن آنها جا بيفتد كه ازودجا، فقط گذراندن يك مرحله از زندگي نيست. جوانان بايد آموزش ببيند كه طلاق،تنها راه حل رهايي از مشكلات حتي مشكلات بسيار حاد هم نيست. به عنوان مثال احترام به والدين همسر مهم است. به عنوان مثال اگر از دست پدرشوهر عيب جوي خود عصبي هستيد، از او فاصله بگيريد اما اصرار نداشته باشيد كه شوهرتان طرف شما را بگيرد.
راهكارهاي كاهش طلاق
الف) راهكارهاي فردي
كفو و همسان بودن: قرآن در اين زمينه ميفرمايد: «زنان پاك، از آنِ مردان پاكند و مردان پاك از آن زنان پاك».
جلوگيري از ازوداج در سنين پايين:
1- پيامد جسماني آميزش در سنين پايين
2- پيامد رواني كه با توجه به دگرگونيهاي رواني در سن نوجواني، ازدواج در سن پايين، سبب ضرر بر نوجوان ميشود.
3- در گذشته دختران از سنين پايين آموزشهاي متنوع براي آمادگي زندگي زناشويي ميديدند اما اكنون دختران به سبب آن كه هيچگونه آموزشي براي ورود به كانون خانواده نميبينند، مشكلات زيادي دارند.
4- جوانان علاوه بر بلوغ جنسي بايد به بلوغ فكري نيز رسيده باشند و آمادگي لازم را از هر جهت براي ازدواج داشته باشند.
ب) راهكارهاي خانوادگي
رفع اختلافات از طريق بزرگان فاميل: رجوع اختلافات زناشويي به خويشاوندان طرفين و نزديكان آنها باعث ميشود تا دامنه اختلافات به خارج از محيط خانواده كشانده نشود و اعتماد قبلي از دست نرفته و محبت و دوستي كه لازمه زندگي زناشويي است حفظ گردد.
نداشتن توقع بيجاي اطرافيان: اطرافيان بايد بدانند كه نبايد بدون اجازه وارد حريم زندگي متأهلين شوند. دخالتهاي بيجا در زندگي زوجين از سوي فاميل هر دو طرف (مرد يا زن) ناپسند و علط است. همچنين خانوادهها بايد از ازدواجهاي تحميلي براي فرزندان خود پرهيز كنند.
ج) راهكارهاي اجتماعي
برگزاري دورههاي مناسب آموزش قبل از ازدواج: ايجاد واحدي آموزشي در دبيرستان كه انگيزههاي ازدواج، انتخاب و گزينههاي مورد نظر را به جوانان آموزش دهد.
آموزش حقوق زوجين: اين كار براي آشنايي و آمادگي قبول مسئوليت وظايف خود در خانواده واجب است.
مشاوره رايگان: ايجاد و توسعه مراكز مشاوره و راهنمايي مخصوص خانواده، متشكل از كارشناسان علوم ديني، روانپزشكان و مددكاران اجتماعي راهگشا خواهد بود.
د) راهكارهاي فرهنگي
qآموزش شيوههاي صحيح رفتاري
qترويج فرهنگ مراجعه خانوادهها به مراكز مشاوره خانواده در هنگام بروز اختلافات
qتقويت بنيانهاي مذهبي
qترويج فرهنگ همسانگزيني و تأكيد بر لزوم آشنايي و شناخت خصوصيات و ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري زوجين قبل از ازدواج
qنفي فرهنگ جنسيتسالاري
qآموزش شيوهها و معيارهاي صحيح همسرگزيني و اصلاح روشهاي سنتي ازدواج
طلاق يك بيماري مزمن اجتماعي است كه عوامل خطر متعددي در وقوع آن دخيل است. در بسياري موارد به فكر درمان بر نميآييم و فقط تنها راه درمان را جدايي و طلاق قرار ميدهيم.
بهترين راه كنار آمدن با طلاق، چيزي است كه به جايگزين درماني معروف است. به اين معني كه فقدان يا كمبود عشق و محبت را با فعاليت يا كار دوستداشتني ديگر جايگزين كرد.
راهكارهاي مقابلهاي
در حالت كلي طلاق را يك بحران ميدانيم كه براي طي شدن اين بحران تا كسب حالت مطلوب بايد اقدامات زير صورت بگيرد:
اجازه دادن به فرد تا ميتواند غصه بخورد و زاري كند.
فكر كردن به آيندهاي كه آن رابطه قبلي ممكن بود داشته باشد و الان ديگر نخواهد داشت.
پيدا كردن كساني كه در طول زندگي ميدانستند چطور با عشق و علاقه به احساسات آن افراد توجه كنند.
انديشيدن به اين كه چه اتفاقي براي رابطه افتاد.
انديشيند به دلايل انتخاب همسر سابق
بخشيدن همسر سابق
انداختن فاصله بين خود و همسر سابق
پيدا كردن افراد حمايتگر
ترسيم اهداف جديد بجاي فكر كردن به ناكاميهاي گذشته
افزايش شادكامي زنان مطلقه
يكي از مشكلاتي كه زنان مطلقه با آن دست و پنجه نرم ميكنند مشكلات روانشناختي از جمله افستردگي است. تحقيقات نشان ميدهد كه افسردگي، اضطراب و تفكرات اسكيزوفرنيايي در زنان مطلقه بيشتر از زنان غيرمطلقه بيشتر از زنان غيرمطلقه است و كودكان زنان مطلقه نسبت به كودكان زنان غيرمطلقه از عزت نفس پايين، پرخاشگري و خلق افسرده بالايي برخوردار هستند.
تابآوري يك فرآيند محافظتكننده است كه احتمال پيامدهاي منفي را كاهش ميدهد، بنابراين زنان مطلقه كه از اين ويژگي محافظتكننده برخوردار هستند، هنگام برخورد با مشكلات و رويدادهاي فشارزاي زندگي تلاش ميكنند نگرش خود را نسبت به آن فشارزاها مثبت نمايند و از اين طريق از وجود ويژگيهاي منفي مانند علايم افسردگي از خويش محافظت ميكنند.
از جمله متغيرهايي كه ميتواند در افسردگي نقش داشته باشد، گذشت است. به اين معني كه ميتوان گفت كه زنان مطلقهاي كه خود را مقصر ميدانند يا به عبارت ديگر خود را نميبخشند، قطعاً در آينده با عذاب وجدان رو به رو شده و آسيبهاي جدي را تجربه خواهند نمود.
همچنين به دليل اينكه زنان مطلقه، همسران خود را مقصر ميدانند و نسبت به آنان گذشت نشان نميدهند، بنابراين نسبت به آنان دچار احساس خشم ميشوند و چون خشم انان نميتواند به صورت پرخاشگري (نمانيده بيروني خشم) نسبت به شوهر جدا شده (به دليل عدم ارتباط با همسر) نشان داده شود، بنابراين دچار خودخوري و نشخوارذهني نسبت به خود شده و ممكن است خود را بيارزش جلوه دهند و دچار افسردگي شوند.
اگر زنان مطلقه از حمايت اجتماعي مناسب برخوردار باشند، علايم افسردگي در آنان كاهش مييابد. هر چند طلاق اندازه شبكه اجتماعي را كاهش ميدهد، اما افرادي كه روابط دوستانه خود را حفظ ميكنند و درصدد رابطههاي اجتماعي جديد هستند، نسبت به كساني كه از لحاظ اجتماعي انزوا و گوشهگيري را بر ميگزينند، سازگاري بهتري دارند.
در نهايت اينطور ميتوان بيان كرد كه نتايج از شيوع بالاي علايم افسردگي و رابطه معنيدار گذشت، حمايت اجتماعي و تابآوري با علايم افسردگي حمايت ميكند.
واقعيت درماني اثربخشي بالايي را در افزايش شادكامي و اميدواري افراد مطلقه بويژه زنان دارد. همچنين وقتي افراد مسئوليت رفتارهاي خود را ميپذيرند، آنگاه فرمانده اصلي زندگي ميباشند. در واقع نتيجه مسئوليتپذيري، بهبود وضعيت زندگي و افزايش شادكامي و اميدواري خواهد بود.
واقعيت درماني، كنترل دروني را در افراد تقويت ميكند. در واقع اين روش درماني به افراد ميآموزد كه خوشبختي آنها و موفقيت آينده آنها نه در اتفاقات تلخ گذشته، بلكه در دستان خود آنهاست و آنها ميتوانند آينده خود را همانگونه كه دوست دارند، رقم بزنند.
افزايش كنترل دروني باعث افزايش مسئوليتپذيري و در نتيجه زمينهساز شادكامي و اميدواري ميشود. از ديگر دلايل اثربخشي واقعيت درماني، افزايش توان حل مسئله در افراد است. اين فرآيند به افراد كمك ميكند به جاي جنگ و گريز در برابر مشكلات،بر حل آن تمركز كرده و در نتيجه تمركز بر حل مشكلات ميزان شادكامي و اميدواري نيز افزايش مييابد.
اثر معنويت درماني بر سلامت رواني زنان مطلقه
عوامل مختلفي ميتواند سلامت روان افراد را تحت تأثير قرار دهد. بسياري از مشكلات بهداشتي و اختلالات رواني، ريشه اجتماعي دارند. در عصر حاضرپيدايش مكاتب مختلف نظير اگزيستانسياليم، ماركسيسم، ماترياليسم و فمينيسم، نگرش انسان نسبت به زندگي را دچار دگرگوني نموده كه علاوه بر تهديد زندگي خانوادگي، سلامت رواني افراد را تحت تأثير خود ميگذارند.
معنويت درماني يك روش درماني است كه بشر ميتواند با توجه به نقش مذهب و جهتگيري مذهبي در بهداشت روان و ارتقاي سلامت روان، با كمك گرفتن از دين، نماز و نيايش، به منبع قدرت الهي وابسته شده و احساس اميد و آرامش داشته باشد.
آسيبهاي زندگي پس از طلاق
طلاق زنجيرهاي ازآسيبهاي به هم پيوسته است ك هزنان بيشتر از مردان از آن رنج ميبرند. با اينكه زنان قبل از طلاق سختيهاي بسياري متحمل ميشوند، اما گاهي دوره پس از طلاق،بحرانها و تنشهاي بيشتري خواهد داشت كه در حوزه اجتماعي، اقتصادي،فرهنگي و رواني قابل دستهبندي است كه به شكل مستقيم يا غيرمستقيم اثرگذار بر فرد هستند. البته پيامدهاي طلاق براي همه زنان به يك ميزان نيست و ممكن است كه براي برخي با توجه به شرايط زندگي خفيف يا شديدتر باشد.
استراتژيهاي چندگانه زنان
اين استراتژيها ميتواند مثبت يا منفي باشند. انتخاب نوع استراتژي به ويژگيهاي شخصيتي فرد و شرايط فرهنگي و اجتماعي او منوط است. برخي با كنهايي مانند ادامه تحصيل زن، تحمل سختيها، بازسازي زندگي، به دست آوردن شغلي مناسب و... به سمت بازتعريفي از هويت فردي،اثبات توانايي و بهبود و ايجاد مسيري جديد در زندگي ميروند.
اما در مقابل برآورده نشدن نيازهاي عاطفي،اقتصادي و اجتماعي ممكن است فرد را دچار نوعي انفعال، نااميدي، درماندگي و سرخوردگي و وابستگي كند كه تبعات منفي و سوء رفتار و روي آوردن به ديگر آسيبهاي اجتماعي را در پي دارد.
در اين راه مهارتهاي زندگي ميتواند به افراد كمك كند تصميمات خود را با آگاهي اتخاذ نمايد و فرد را براي مقابله موثر و پرداختن به كشمكشها و موقعيتهاي دشوار زندگي ياري ميكنند. در نتيجه افراد در ارتباط با ساير انسانها، جامعه، فرهنگ و محيط خود، مثبت و سازگارانه عمل كرده و سلامت رواني خود را تأمين ميكنند.
در واقع هر چه زنان تسلط بيشتري بر مهارتهاي زندگي داشته باشند، سطح اضطراب كاهش پيدا ميكند. زيرا مهارتهاي زندگي، مهارتي است كه با توجه به موقعيت، ارزيابي دقيق و جدا از احساسات فرد انجام ميگيرد و با واقعگرايي بيشتر و موثرتري همراه است.
طلاق عاطفي
طلاق عاطفی زمانی اتفاق میافتد که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی می کنند ولی تقاضای طلاق قانونی نمیکنند. داشتن فرزند یا دیدگاه منفی جامعه به طلاق میتواند دلیل عدم طلاق قانونی باشد.
یکی از شاخصهای کلیدی در طلاق عاطفی این است که در تنهایی، آرامش بیشتری دارند. کارها و تفریحات مشترک به شدت کم میشود و هر کس برنامه زندگی خود را انگار که تنها زندگی میکند پیش میبرد. وقتی تنهایی عادت هر روزه شود، میتواند جزء علایم طلاق عاطفی باشد.
عدم تمایل به گفت و گو، بی توجهی به صحبتهای فرد مقابل، بی حوصلگی در گوش دادن و حرف زدن یا سکوت در برابر صحبت های همسر یا تلاش برای پایان دادن به مکالمه یا عوض کردن موضوع مکالمه از دیگر علایم طلاق عاطفی است.
یکی از علایم دیگر طلاق عاطفی این است که به جای توجه به خواسته های همسر، بیشتر به خواسته های خود توجه می کند، به راحتی احساسات منفی و خشم را بروز می دهد، بدون اینکه به احساسات همسرش توجه کند. در قبال اعتراض به بی توجهی و سردی، به راحتی مشکل را انکار میکند و حتی تمایلی به بحث در مورد آن ندارد.
در طلاق عاطفی، رابطه جنسی و ابراز محبت طرفین بسیار کم می شود، حرفهای دلپذیر، تمجید و تحسین، تبادل عاطفی چه کلامی چه لمسی، بسیار کاهش پیدا میکند.
آسیب طلاق عاطفی در اغلب موارد چند برابر طلاق قانونی است. این که فرد در عین زندگی با فردی دیگر زیر یک سقف، تنهایی و انزوا پیشه کند و رضایتی از زندگی اش نداشته باشد، فشار روحی مضاعفی است. بخش اعظم بی توجهی زوج ها به یکدیگر ناشی از ناآگاهی از مهارت های ارتباطی است که مانع از بروز احساسات و عواطف میشود یا مانع از بروز عواطف و احساسات به شکل سازنده و سالم می شود.
آمار و نمودارهاي طلاق در سال 91 و در استان گلستان
روند ثبت طلاق در استان در سال 91
نمودار فراواني طلاقهاي ثبت شده در استان گلستان سال 91
بيشترين سهم طلاق با 9/11 درصد در بين افراد همسن ميباشد. پس از آن به مواردي كه زوج بين يك تا 5 سال بزرگتر از زوجه است فراواني بيشتري دارد.
طلاقهاي ثبت شده بر حسب اختلاف سن زوج به زوجه در سال 91
نمودار دوام زندگي منجر به طلاق استان در سال 91
در صفحه بعد آمار مربوط به 9 ماهه اول سال 92 مورد بررسي قرار ميدهيم. با توجه به اين كه جمعآوري ثبت احوال در هر استان در اوايل تابستان انجام ميشود، كليت آماري سال 92 امكان پذير نيست و نرخ آمار و داده ها و نمودارهاي زير با توجه به آخرين آمار ارائه شده توسط ثبت احوال استان و كشور ميباشد. در گلستان به ازای هر هفت ازدواج متاسفانه شاهد یک طلاق هستیم.براساس آمارهای موجود ۴۷ درصد طلاق های ثبت شده در استان، در مدت کمتر از دو سال زندگی مشترک صورت گرفته است.
تعداد طلاق ثبت شده استان به تفكيك شهرستان در سال92 و مقايسه آن با مدت مشابه سال 91
در 50 درصد طلاقها ميزان ماندگاري ازدواج از 5 سال كمتر بوده است
جدول درصد طلاقهاي ثبت شده استان بر حسب ميزان ماندگاري ازدواج در سال 92
نمودار درصد طلاقهاي ثبت شده بر حسب ميزان ماندگار ازدواج در سال 92
دیدگاه خود را ثبت کنید