تفکر استراتژیک مدیر را قادر میسازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف موردنظر موثر است و چگونه این عوامل موثر برای مشتری ارزش میآفریند؟ تفکراستراتژیک رامی توان به نوعی قدرت درونی وذهنی درمدیر تعبیرنمود که بابهره گری ازآن ضمن درنظرداشتن شرایط محیط وتحولات محیط ناپایدار جهانی اقدام به اخذ تصمیم وبرنامه ریزی نموده واستراتژی های سازمان خود را درمحیط کسب وکار ناپایدار ومتحول امروز طراحی می نماید .تفکر استراتژیک دردنیای کسب وکار امروز ازاهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا بدون این تفکر، تلاشهای سازمان برای دستیابی به استراتژیهای تدوین شده اثربخش نخواهد بود.
امروزه تفکر استراتژیک به عنوان یک عنصر بسیار مهم وارزشمند در مدیریتهای کلان درسازمان ها وسیستمهای کسب وکار مطرح می باشد. از دیدگاه کلی، تفکر استراتژیک یک «بصیرت و فهم از وضعیت موجود و بهرهبرداری از فرصتها» است. این بصیرت کمک میکند تا واقعیتهای بازار و قواعد آن به درستی و به موقع شناخته شود؛ و برای پاسخگویی به این شرایط راهکارهای بدیع و ارزش آفرینی خلق شود.به بیان دیگر فرصت عبارت است از هرانچه تاکنون دربازار به آن پاسخ گفته نشده ویا نیاز برای پاسخگویی دربازار به آن وجود دارد واستراتژی داشتن طرح وبرنامه وتفکر ودیدمناسب است برای نیل به اهداف سازمان در برآورده ساختن آن نیاز باتوجه به تعاملات ونیز آشفتگی های موجود در روابط امروز کسب وکا وسازمانها تفکر استراتژیک مدیر را قادر میسازد تا بفهمد چه عواملی در دستیابی به اهداف موردنظر موثر است و چگونه این عوامل موثر برای مشتری ارزش میآفریند؟ این تفکر از طریق فهم صحیح قواعد بازار و پاسخگویی خلاقانه به آن صورت میپذیرد که در محیط ناپایدار و متحول کسب و کار امروز بسیار حائز اهمیت است. زیرا بدون این تفکر، تلاشهای سازمان برای دستیابی به استراتژیهای تدوین شده اثربخش نخواهد بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید