آدام گرانت کیست؟
چطور میتوانیم پیشرفت کنیم؟
افراد چگونه ارتباط برقرار میکنند؟
ارتباط به شکل گیرنده
ارتباط به شکل بخشنده
ارتباط به شکل برابریخواه
جملات برگزیده کتاب بده و بستان
نکوداشتهای کتاب بده و بستان
در بخشی از کتاب بده و بستان میخوانی
مطالعهی کتاب بده و بستان به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
ساختار کتاب بده و بستان؛ رویکردی انقلابی به موفقیت
معرفی کتاب بده و بستان:
از ایام قدیم همواره فرض بر این بود که کار سخت، استعداد و خوششانسی از دلایل اصلی موفقیت در تجارت هستند، اما آدام گرانت (Adam M Grant) در کتاب بده و بستان (Give and Take: A Revolutionary Approach to Success) ثابت میکند که در دنیای امروز، موفقیت بیشتر به چگونگی تعامل شما با دیگران بازمیگردد. بیشتر مردم مایل هستند که در محل کار در یکی از این سه گروه باشند: حسابگران، گیرندگان و بخشندگان.
گیرندگان معمولاً اشخاصی هستند که تلاش میکنند تا در هر داد و ستدی بیشترین سود را ببرند. در مقابل حسابگران قرار دارند؛ این گروه تعادل را حفظ میکنند و تنها به اندازهای که ارائه میدهند، میگیرند. در پایان بخشندگان هستند که بسیار نادر و کمیاب به شمار میآیند. این گروه بدون هیچ توقعی، تلاش خود را میکنند تا به دیگران یاری برسانند.
آدام گرانت بر این باور است که هر سه گروه میتوانند به موفقیت دست پیدا کنند، اما ویژگی متمایزی در موفقیت بخشندگان وجود دارد، آنها همواره رو به جلو پیش میروند و موفقیتشان پایدار میماند. وقتی افراد گیرنده به موفقیت میرسند، این بدان معنا است که گروهی دیگر شکست خوردهاند. زمانی که یک بخشنده به موفقیت دست پیدا میکند هیچ کس جلوی پیشرفت او را نمیگیرد؛ چرا که میدانند موقعیتی برای آنها هم فراهم میشود تا به خواستهیشان که همان پیشرفت است دست پیدا کنند.
آدام گرانت را بیشتر بشناسیم:
او یکی از جوانترین استادان دانشگاه مشهور پنسیلوانیا محسوب میشود و 5 سال متوالی به عنوان استاد برتر در دانشکده کسب و کار وارتون برگزیده شد. آدام تاکنون کتابهای مشهور و پرفروشی مانند نوآوران، اصیلها و ... را منتشر کرده است و در زمرهی موثرترین افراد در دنیای تجارت قرار دارد.
مطالعهی کتاب بده و بستان به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به خواندن آثار موفقیت و کسب و کار علاقه دارید، این کتاب را از دست ندهید.
نکوداشتهای کتاب بده و بستان:
- بده و بستان میتواند مهمترین کتاب این قرن باشد. این کتاب حاوی مضامین عمیقی است دربارهی این که چطور میتوانیم مشاغلمان را اداره کنیم، چطور میتوانیم با دوستان و اقواممان تعامل داشته باشیم، فرزندانمان را بزرگ کنیم و موسسات و نهادهایمان را طراحی کنیم. خواندن این کتاب تجربه نابی است و روی این افسانه که حرص و طمع، راه رسیدن به موفقیت است خط بطلان میکشد. (رابرت ساتن، نویسنده کتاب رئیس خوب، رئیس بد)
- بده و بستان مملو از ایدههای تغییردهندهی زندگی است. این فقط یک کتاب نیست، بلکه یک جهانبینی جدید و درخشان است. آدام گرانت یکی از بزرگترین جامعهشناسهای دوران ما است و این کتاب خارقالعادهاش بیشک یکی از پرفروشها خواهد بود. (سوزان کین، نویسنده کتاب قدرت سکوت)
- بده و بستان یک کتاب درخشان، مستند و انگیزهبخش است و باوری که میگوید انسانهای خوب آخر از همه به خط پایان میرسند را باطل میکند. (دیوید آلن، نویسنده کتاب انجامدادن کارها)
- بده و بستان، مملو از تحقیقات مدرن، نمونههای متقن و بینش عمیق است و همینها آن را به کتابی بینهایت محرک برای مغز و اندیشه تبدیل کرده است. این کتاب نشان میدهد که چطور تعاملات ما با دیگران منجر به موفقیت و خوشبختیمان میشود. این کتاب مهم و خواندنی شایسته رسیدن به موفقیتی بزرگ است. (گرچن روبین، نویسنده کتابهای پروژه شادی و شادتر در خانه)
- یک کتاب واقعا هیجان انگیز است. کار نادری که فرضیات شما را در مورد چگونگی کار جهان خراب میکند و مغز شما را برای هفتهها بعد از اینکه صفحه آخر را مطالعه کردید آماده میکند. (دنیل اچ. پینک، نویسنده)
جملات برگزیده کتاب بده و بستان:
- اصل بده و بستان؛ این یعنی دیپلماسی - یکی بده و ده تا بستان.
- هر انسانی باید تصمیم بگیرد که میخواهد زیر نور نوعدوستیِ خلاقانه قدم بزند یا در تاریکی خودخواهی ویرانگر.
- خوب است به یاد داشته باشیم که کل گیتی (با یک استثنای بسیار ناچیز) از دیگران تشکیل شده است.
- آرام حرف بزنید، اما با خود یک چماق بزرگ داشته باشید.
در بخشی از کتاب بده و بستان میخوانیم:
اگر همیشه در زمان آشنایی با یک همکار جدید گارد میگیرید، احتمالاً به این دلیل است که فکر میکنید که آن فرد با انگیزههای خودخواهانه به شما نزدیک شده است. وقتی که میبینیم یک گیرنده به ما نزدیک میشود، با بستن درهای شبکههایمان، دریغ کردن اعتماد و کمکمان، از خودمان محافظت میکنیم. بسیاری از گیرندهها برای این که لو نروند به متقلبهای خوبی تبدیل میشوند، آنها سخاوتمندانه با ما رفتار میکنند تا بتوانند در شبکههای ما در لباس بخشندهها یا برابریطلبها ول بچرخند. در حدود دو دهه این نوع رفتار در مورد کن لی جواب داد. فعالیتهای خیرخواهانه و نوعدوستانه او به دیگران اجازه داد که با دید مثبت به او نگاه کنند و درهای روابط و منابع جدید یاری را به روی او بگشایند.
اما گیرندهها نمیتوانند در تمام تعاملاتشان این نمای زیبا و دروغین را حفظ کنند. کن لی هنگام برخورد با افراد قدرتمند در واشنگتن بسیار جذاب و دوستداشتنی میشد، اما بسیاری از همتایان و زیردستانش روی دیگر او را میدیدند. یکی از کارکنان سابق انرون با یادآوری خاطرات گذشته میگوید: «اگه میخواستی حضوراً لی رو ببینی، باید حتماً با خودت یه فرد بسیار مهم رو میبردی.» در زبان هلندی ضربالمثلی وجود دارد که این دوگانگی را به زیبایی توصیف میکند: «چاپلوسی بالادست و زورگویی به زیردست.»
دیدگاه خود را ثبت کنید