داستان پر فراز و نشیب زندگی شخصی که بنا به دلایلی در تیمارستان بستری شده و متاسفانه کسی نمی داند مشکلش چیست و نمیتوانند حریف رفتار او شوند چون فوق العاده پرخاشگر است، تا اینکه …
با شنیدن شماره ی اتاق حس کنجکاوی گذشته ام برگشت … همونی که فقط دکتر حامدی ویزیتش می کنه؟ پوزخندی زد: هه.. ویزیت؟ ! خانم دکتر , این پسر خیلی وقته این جاست. من خودم دو سال اینجا کار می کنم و از وقتی که من اینجام ندیدم که کسی بتونه نزدیکش بشه , حتی دکتر حامدی! البته گاهی ساکته ولی گاهی هم, اینقدر وحشی می شه که واقعا ازش می ترسی
بعضی شبها تقریبا از دستش آسایش نداریم .و راستی…اجازه نمی ده که شبها, کسی وارد اتاقش بشه و توی این چند سال,حتی خود دکتر حامدی هم نتونسته که شبها وارد اتاقش بشه!این پسر حتی نمیذاره حمامش کنیم و سرو صورتش رو اصلاح کنیم ,کاملا شبیه جنگلیا شده. به صندلیم تکیه دادم و با خودکار توی دستم بازی می کردم…
دیدگاه خود را ثبت کنید