کتاب کیمیاگر با در هم آمیختن جادو، عرفان، خرد و شگفتی به رمانی کلاسیک در عصر مدرن تبدیل شده است. میلیونها نسخه از این رمان فوق العاده موفق در سراسر جهان به فروش رسیده و پائولو کوئیلو با خلق این اثر، توانسته زندگی مخاطبین بی شماری را دگرگون سازد. رمان کیمیاگر، داستان اسرارآمیز پسری چوپان و آندلسی به نام سانتیاگو را روایت میکند که رویای یافتن گنج را در سر میپروراند. او به همین منظور پا به سفر میگذارد اما دست سرنوشت، گنجی به مراتب باارزشتر و واقعی تر از تصور او را بر سر راهش قرار میدهد. سفر سانتیاگو، خرد غایی گوش کردن به حرف دل را یادآور میشود و به ما میآموزد چگونه قدر فرصتهای معدود زندگی را بهتر بدانیم و از همه مهمتر، چگونه رویاهایمان را دنبال کنیم.
تحقق بخشیدن به افسانهی شخصی یگانه وظیفهی آدمیان است. همه چیز تنها یک چیز است. و هنگامی که آرزوی چیزی را داری، سرار کیهان همدست میشود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی. (کیمیاگر)
وقتی زبان عشق را یاد بگیری، کسی که منتظرت است را به آسانی خواهی شناخت، چه در دل کویر باشد چه وسط شهری بزرگ. (کیمیاگر)
ساربان به پسرک گفت: من زنده ام. وقتی چیزی میخورم فقط به خوردن فکر میکنم، اگر راه بروم همهی حواسم را بر روی گامهایم متمرکز میکنم. اگر ناگزیر از جنگیدن باشم، آن روز، روز خوبی برای مردنم خواهد بود. چون در گذشته یا آینده ام زندگی نمیکنم. من فقط حال را در مییابم. (کیمیاگر)
دیدگاه خود را ثبت کنید