خلاصه رمان این مرد امشب میمیرد :
يلدا دخترى سركش كه با عمه اش زندگى ميكند ، طى حادثه اى باز داشت ميشود و اتهام سنگينى در پرونده اش رقم ميخورد .ناجى او به طور معجزه آسايى وارد زندگى اش ميشود و پرده از وقايع اصلى گذشته اين دختر برداشته ميشود، معين نامدار ! مردى از جنس خشم و تعصب ، با روح و زندگى اش در مى آميزد و روايتى نو رقم ميخورد…
ژانر : عاشقانه ، کلکلی
_ هر تفریحی یك روز تموم میشه یك تفریح بود که تموم شد واسه جفتمون ماه تفریح پسرك تازه به دوران رسیده از بودم که شاید عاشقش نبودم اما ٨من همه باورد همه تنهایي هایم بود و كه راحت با شروع یك تفریح جدید تر من را پس زد، تمام شد ! تمام ته مانده احساسم ، همین كند قاره اعتماد و باورم به دنیا و آدمهایش زیر ستتایه اشتتدان به لجن تبدیل شتتد
آدرین پك را زده ام این سیگار تنها یاد ارز از پسرك تفریح طلب زند ی ام است اولین بار او سیگار کشتتیدن را یادم داد و باز دم معرفتش رم که حداقل یك مستتدن براز زدم کاشته اش برایم تعبیه دیده بود ، از جایم بلند شدم ته مانده سیگار را زیر پایم با تمام نفرتم له کردم ، اشدان دفترت را بستم تمام داطرات و حتی اسمت را م ! دیال دریا شدن َ
مثل همین سیگار زیر پایم له کردم و تو بغضد لعنتی ! با توا نداشته باش حرام باشد قاره اشدی براز موجودز كون اشدان…
ستتوت زنان کلید را در قفل می ردانم و این یعنی اع م حضتتور براز عمه همیشته دستته و نا ن ، وارد دانه که شتدم باز مثل همیشته بوز دوب غذا و برق عجیب وسایل دانه ، این زن تنها دلخوشی اش حمالی در این دانه اجاره ایست وارد که شدم صداز جیغش باز در مغرم فرو رفت.
دیدگاه خود را ثبت کنید