دانلود مقاله نظریه سازمانهای یادگیرنده با فرمت ورد ودر 12 صفحه قابل ویرایش
قسمتی از متن مقاله نظریه سازمانهای یادگیرنده
مقدمه
برنامههاي بهبود مداوم كه امروزه نقل محافل مديريتي است، به سرعت در تمام سازمانها گسترده ميشوند. مديران به اين اميد چنين برنامههايي را، كهبعضاً هزينههاي گزافي را نيز به سازمان تحميل ميكنند، در دستور كار قرارميدهند كه بتوانند در سازمان توان رقابت در بازار جهاني و مقاومت در برابر پيچيدگيهاي روزافزون را ايجاد كنند. برنامهها و تكنيكهاي بهبود مداوم بسيارمتنوعاند، چنانكه تنها تهيه فهرستي از عناوين آنها نيز كار سختي است. متأسفانه در اين وادي تعداد شكستها به مراتب بيش از پيروزيهاي بدست آمده است. نظريه سازمانهاي يادگيرنده، كه ابتدا توسط تعدادي از مديران هوشمند وبا تجربه در محيط كسبوكار به صورت عملي مورد استفاده قرار گرفته و سپس در محيطهاي دانشگاهي توسط نظريهپردازان پرورش داده شده است، به دنبال يافتن جواب اين مسئله است.
بسياري از مديران از فهم اين حقيقت اساسي كه بهبود مداوم نياز به تعهدسازمان به يادگيري مداوم دارد، عاجزند. اساساً چگونه ميتوان انتظار داشت كه سازماني بتواند به پيشرفت نائل شود و افقهاي جديدي از فعاليت و كار رافراروي خود بگشايد، بدون اينكه بخواهد چيز جديدي ياد بگيرد. حل يك مسئله چالش برانگيز، معرفي محصولي جديد و بازمهندسي يك فرايند توليد جملگي نياز به مشاهده جهان به طريقي نو و تلاش عملي در جهت اجراي يافتههاي جديددارند. در فقدان عنصر حياتي يادگيري، سازمانها و افراد آنها تنها شيوههايكهنه را - حداكثر با بيانهاي جديد - تكرار ميكنند.
مقاله نظریه سازمانهای یادگیرنده
انواع يادگيري:
در يك تقسيمبندي كلاسيك در ميان نويسندگان صاحبنظر يك وفاق جمعي در تفكيك دو نوع يادگيري وجود دارد كه صرف نظر از نامگذاري هريك از اين دو نوع تقريباً مفهوم يكساني توسط آنها اراده شده است. فايول و لايلز (1985)انواع يادگيري را در قالب دو سطح(12) بيان ميكنند كه عبارتند از: يادگيريسطح پايي(13) و يادگيري سطح بالا(14) . يادگيري سطح پايين در داخل يك ساختار سازماني و يا مجموعهاي از قواعد اتفاق ميافتد. ”يادگيري سطح پايين منجر بهتوسعه روابط پايهاي ميان رفتار و نتايج ميشود، اما اين امر اغلب در دورهكوتاهي اتفاق ميافتد و تنها بخشي از آنچه سازمان انجام ميدهد را تحت تأثيرقرار ميدهد“(Fiol and Lyles,1985: 807).. به نظر اين دو نويسنده يادگيريسازماني نتيجه تكرار رويه معمول است و شامل ايجاد روابط بين رفتارها ونتايج مربوط به آنها ميباشد. در نتيجه اين اتكال به رويه و روال عادي،يادگيري سطح پايين بيشتر در زمينه سازماني اتفاق ميافتد كه به خوبيدركشده و مديريت به توانايي خود در كنترل موقعيتها باور داشته باشد.
هرچند اين نوع كنترل واضح بر روي عوامل محيطي بيشتر از ويژگيهاي مديرانسطح پايين و مياني است تا مديران سطح بالا، اما يادگيري سطح پايين را نبايد باسطوح پايين سازمان اشتباه گرفت. هر سطح از سازمان ممكن است به نوبهخود درگير اين نوع از يادگيري شود. آرجريس و شون (1978) اين نوع از يادگيري را يادگيري تك حلقهاي ناميدهاند. يادگيري تك حلقهاي فرايندي استكه جنبههاي اصلي و كليدي «تئوري مورد استفاده» (15) يا مجموعه قواعد سازمان را حفظ ميكند و خود را به مشخص كردن و تصحيح خطاها در درون اينسيستم مفروض از قواعد محدود ميكند.
مقاله نظریه سازمانهای یادگیرنده
از سوي ديگر، هدف يادگيري سطح بالا تنظيم قواعد و هنجارهاي كلي به جاي فعاليتها و رفتارهاي بخصوص است. ”روابطي كه در نتيجه يادگيريسطح بالا ايجاد ميشوند، اثرات بلندمدتي بر روي سازمان به عنوان يك كلدارند. اين نوع از يادگيري با استفاده از كاوش خلاقه(16) ، توسعه مهارت و بينشاتفاق ميافتد. بنابراين، يادگيري سطح بالا بيش از يادگيري سطح پايين فراينديشناختي است“ (Fiol and Lyles 1985:808). به نظر فايول و لايلز (1985)زمينه يادگيري سطح بالا معمولاً ابهامآميز و نامعين است كه اساساً در اينچنين زمينهاي رفتار كاملاً تكراري تقريباً بيمعني خواهد بود. با توجه به ايننكته، يادگيري سطح بالا عمدتاً در سطوح بالاي مديريت، كه هنجارهايتصميمگيري از حداقل درجه معيني برخوردارند، اتفاق ميافتد.
دیدگاه خود را ثبت کنید