ماجرای کتاب داستان دو شهر اثر چارلز دیکنز، در لندن و پاریس، قبل و در طول انقلاب فرانسه رخ میدهد. این رمان با فروش ۲۰۰ میلیون نسخه در جهان، پرفروشترین کتاب تکجلدی انگلیسی زبان دنیا و یکی از مشهورترین رمانها در ادبیات داستانی جهان محسوب میشود.
رمان داستان دو شهر (A Tale Of Cities)، به شرح حال چند نفر متفاوت میپردازد که مهمترین آنها چارلز دارنه و سیدنی کارتن هستند. دارنه یک اشرافیزاده است که در جریان انقلاب فرانسه به نوعی قربانی میشود و سیدنی کارتن نیز فردی است که پس از تحمل رنج فراوان، در تلاش است تا زخمهای خود را با عشق به همسر دارنه التیام بخشد.
داستان دو شهر به عنوان نمونهاى از کارهاى ادبى چارلز دیکنز (Charles Dickens)، اسمى است بامسما و اثرى است که در آن نویسنده به شیوه خاص خود با ایدآلهاى اروپا تماس پیدا مىکند. سایر داستانهاى دیکنز همه داستان یک شهرند، زیرا دیکنز روحآ و معنآ یک کاکنى بود هرچند این عنوان امروزه به نحو نامعقولى از مفهوم اولیه خود دور شده و معناى لوطى و آدم بىسر و پا را یافته است.
چارلز دیکنز بیشتر به خاطر سهم زیادش در ادبیات کلاسیک انگلیسی مشهور است. دیکنز نویسنده عصر ویکتوریایی است و داستانهایش رزمی و حماسی است و شخصیتهای داستانهایش شرح دقیق و روشنی از زمانهای که وی در آن میزیسته میدهند. از مشهورترین داستانهای او میتوان از آرزوهای بزرگ و دیوید کاپرفیلد نام برد.
داستان دو شهر بیشتر آلوده به رنگ دوران آخر عمر دیکنز است. شاید گفته شود که دیکنز همچنان که پا به سن مىگذاشت بیش از پیش به افسردگى مىگرایید، ولى این ادعا به دو دلیل نادرست خواهد بود. اول آنکه آدم هیچ وقت پا به پاى گذشت عمر به افسردگى نمىگراید، برعکس بسیارى از عشاق جوان و افسرده را مىتوان یافت که چهل سال بعد دلزنده و شادمانند. ثانیآ دیکنز حتى از لحاظ جسمى هم هیچ وقت پیر نشد. آن خستگى و ملالتى هم که در او ظاهر شد در عنفوان شباب بود و علت آن هم نه گذشت عمر، بلکه کار زیاد و طبعآزمایى در زمینههاى متعدد بود.
دیکنز در این کتاب مفاهیم شورش و طبیعت آدمى را به نحو دقیق و مقنعى باز مىنماید. کارلایل، داستان را به صورت یک تراژدى صرف درمىآورد، ولى دیکنز در داستانى که بازمىگوید انقلاب را به شکل یک تراژدى ارائه نمىدهد، چون مىداند که طغیان یا خروج را بهندرت مىتوان تراژدى خواند؛ شورش در حقیقت امر اجتناب از تراژدى است تراژدى حقیقتى گنگ و خاموش است.
مردم با فریادهاى موحش با یکدیگر مىستیزند، زیرا با روح پهلوانى و احساس اخوت غیر قابل تعویض با هم درگیر مىشوند. اما درختان در سکون و سکوت مطلق با هم به ستیز برمىخیزند، چون نزاعشان همه بیرحمى است و امانى در کار نیست. در این کتاب، به عنوان یک تاریخ گیوتین مصیبت نیست، بلکه راهحل مصیبت است. گناه سیدنى کارتن گناه عادت است، نه انقلاب. افسردگى او زائیده لندن است، نه پاریس. او هیچگاه مانند وقتى که سرش از تن جدا مىشود شاد و سعادتمند نیست.
در بخشی از داستان دو شهر میخوانیم:
بهترین روزگار و بدترین ایام بود. دوران عقل و زمان جهل بود. روزگار اعتقاد و عصر بىباورى بود. موسم نور و ایام ظلمت بود. بهار امید بود و زمستان ناامیدى. همهچیز در پیشروى گسترده بود و چیزى در پیش روى نبود، همه به سوى بهشت مىشتافتیم و همه در جهت عکس ره مىسپردیم. الغرض، آن دوره چنان به عصر حاضر شبیه بود که بعضى مقامات جنجالى آن، اصرار داشتند در اینکه مردم باید این وضع را، خوب یا بد، در سلسله مراتب قیاسات، فقط با درجه عالى بپذیرند.
و …
دیدگاه خود را ثبت کنید