ابعاد خودشفقتی
خودشفقتی متغیری است که در نتیجه ی علاقه به مسایل روانی، یک نمونه ی منحصر به فرد از احساسات مثبت را در افراد افزایش می دهد، خودشفقتی به وسیله ی ترکیبی از سه مولفه تعریف شده است:
الف) خودمهربانی[1]. ب) ذهن آگاهی[2]. ج) انسانیت مشترک[3]. که این مولفه ها ارتباط متقابل دوسویه باهم دارند و ممکن است باهم ترکیب شوند (رستمی و همکاران، 1394):
خود مهربانی، در نظر گرفتن نگرش امیدوارانه و درک کننده ای نسبت به خود به جای داشتن نگرش منفی است که در مقابل مولفه ی خود قضاوتی قرار می گیرد (صمدی فرد، 1394)، خود مهربانی به معنی خودترحمی نیست (نف، 2004)، خود مهربانی که به برخوردار بودن توانایی رفتار مراقبه ای درک و پذیرش خود در مقابل خود انتقادی شدید اشاره دارد (کرد و شریفی، 1392)، نف (2003)، خود مهربانی شامل مهربان بودن، مراقبت و درک نسبت به خود در هنگام احساس درد و رنج است، درد و رنجی که هم از حوادث غیرقابل کنترل زندگی و هم از کاستی ها و شکست های شخصی سرچشمه می گیرد که درمقابل مولفه ی خودقضاوتی قرار می گیرد (گیلبرت، بالدوین، آیرن، باسیوس و پالمر، 2006).
ذهن آگاهی
مشتمل بر حضور ذهن در لحظه ی حاضر است و نگاهی متعادل را ایجاد می کند، بیش از اینکه فرد داستانی غم انگیز و یا اغراق آمیز از شرایط سخت و پراسترس خود داشته باشد و در آن مبالغه کند و به اصطلاح دچار بیش همانندسازی بشود و هیجان های منفی را بر خود تحمیل کند (کرد و شریفی، 1392)، نف ( a2003)، بیان می دارد که ذهن آگاهی شامل آگاه بودن از تجربیات لحظه ی حال به شیوه ای روشن و متعادل است (براون و رایان، 2003)، به طوری که نه جنبه های ناخوشایند خود و زندگی نادیده گرفته می شود و نه در مورد آن ها نشخوار می شود که در مقابل شناخت بیش از حد قرار دارد (امان الهی و همکاران، 1393).
دیدگاه خود را ثبت کنید