فهرست مطالب
مقدمه
نگاهی به ازدواج در ایران در اعصار گذشته
چارچوب نظری مطالعه
الف : مفهوم ازدواج
ب : ازدواج به عنوان یک مسئله اجتماعی
ج: ازدواج وعدم تعادل ساختی درجامعه
د : ازدواج و شرایط آنومیک درجامعه
ه : ازدواج ومدرنیسم
و : ازدواج و عدم تعادل جمعیتی در سن ازدواج
مشکلات همسر گزینی وازدواج درایران
تمایزات اجتماعی
تفاوت نسل ها
نظام حقوقی ایران درارتباط با حقوق زنان
مشکلات مربوط به افزایش میزان مهریه
فقدان امکانات اولیه معیشتی برای شروع زندگی
بحران هویت دربین جوانان درجامعۀ کنونی ایران
بخشی از متن
مقدمه
ازدواج و تشکیل خانواده از قدیمی ترین نهادهای زندگی بشر است که از دیر باز مورد توجه قرار گرفته است . دردهه های اخیر به علت پیچیدگی های امور مربوط به ازدواج، دامنۀ مسائل مربوط به آن به قلمروهای علوم دیگری همچون علم اقتصاد، جمعیت شناسی و علم سیاست نیز کشیده شده است .
هریک از این علوم به فراخور حیطۀ تخصصی شان به جنبه هایی از مسئلۀ ازدواج پرداخته و در تبیین مسائل مربوط به آن و نیز ارائۀ راه حل هایی برای زدودن نابهنجاری های عارض برآن با توجه به فرهنگ، مذهب و شرایط اقلیمی گوناگونی که در جوامع مختلف وجود دارد، کوشیده اند .
بدیهی است که ازدواج همچون هر پدیدۀ اجتماعی دیگری دارای هنجارهایی است که این هنجارها نسبت به هر جامعه ای و نیز هر مقطع زمانی متفاوت می باشند. در کشور ما نیز در دوران کنونی، مسائل ازدواج دارای ویژگی های خاص خود می باشد. از یک طرف ایران همچون سایر کشورهای جهان سوم در مرحلۀ گذار از سنت به مدرنیته است که تغییرات اجتماعی وسیعی را در همۀ پدیده های اجتماعی از جمله درازدواج و همسرگزینی ایجاد کرده است؛ تغییراتی که موجب شده است تا مردان وزنان نگرش نوینی از پیوند زناشویی و ازدواج داشته باشند و آن را نه فقط به عنوان یک رابطۀ جنسی و تولید فرزند بلکه برای بوجود آوردن یک زندگی کمال گرا، توأم با عشق و همدلی و همدمی بدانند. دنیای جدید باعث بالا رفتن سطح آگاهی های اجتماعی، سواد عمومی و تحصیلات شده و به موازات آن سطح توقعات وانتظارات مردان و زنان به مراتب بیشترازگذشته شده است. از طرف دیگر در عصر مدرنیته، تمایزات و تفاوت های فرهنگی و اجتماعی گروه های اجتماعی و نیز آحاد جامعه بیشتر شده و همانندی های گذشته کم رنگ شده است. علاوه بر این ها در کشور ما وقوع انقلاب اسلامی درسال ۱۳۵۷، موجب شد تا تغییرات دیگری درجامعه بوجود آید؛ بخشی از این تغییرات ناشی از روند اسلامی کردن جامعه در فردای انقلاب بود. بخشی دیگر به علت نقش اجتماعی زنان در جامعه و گرایش آن ها به تحصیلات بالاتر واحراز صلاحیت هایی همانند مردان در بدست گرفتن مشاغل خارج از منزل قرار داشت.
این همه باعث شد تا همسرگزینی از شکل سنتی خارج شده و بامسائل دیگری که در نوع خود درکشور ما تازگی داشت ، مواجه شود. نکته دیگری که در دهۀ اول بعد ازانقلاب ( دهۀ ۱۳۶۰) بوجود آمد و بعدها پدیدۀ ازدواج و همسرگزینی را برای جوانان به شدت تحت تأثیر قرارداد، میزان بالای موالید درآن دهه بود که دردهۀ ۱۳۸۰آنچه راکه تحت عنوان « عدم تعادل جمعیتی درسن ازدواج» نامیده می شود، را موجب شد. در این مبحث سعی خواهد شد تا مسائل و مشکلات عمدۀ همسرگزینی و ازدواج رادر ایران کنونی از دیدگاه جامعه شناختی مورد بررسی قرار دهیم .
نگاهی به ازدواج در ایران در اعصار گذشته :
خانواده وازدواج از نهادهای نخستین است به این معنی که در تمام دوران های زندگی بشر و درهمۀ جوامع وجود داشته است . همانگونه که خانواده درگذر تاریخ اشکال متنوعی رادر هرجامعه ای به خود گرفته و از خانواده های گسترده، پدرتباری، پدرسری، مادرتباری، مادرسری و..... صحبت به میان می آید، ازدواج و همسر گزینی نیز شیوه های گوناگونی در هرنقطه از جهان ودرایران داشته است. هرچند بسیاری از انواع خانواده ها و شیوه های ازدواج وهمسر گزینی درکشورما ازبین رفته و یا رواج خودرا ازدست داده است، اما در جای جای این کشور پهناور می توان آثاری از قدیمی ترین انواع آن ها را پیدا نمود .
آنچه مسلم است، همچنان که نهاد خانواده درایران تغییرات اساسی به خود دیده است، ازدواج و همسرگزینی نیز تحول بنیادی پیدانموده است. شهلا اعزازی در این مورد چنین می نویسد: « دردوران قبل، همسر گزینی به شدّت تحت فشار اجتماعی بود. انتخاب همسر نه بر اساس میل وعلاقۀ دو طرف به ازدواج، بلکه به دلیل «جبر اجتماعی» صورت می گرفت. در جامعه ای که فردیت مطرح نبود، علائق فردی نیز ارزشی نداشتند.
تنها راه ارتقاء پایگاه اجتماعی، ازدواج بود هرچند که زن متأهل معمولأ تحت سلطۀ مادر شوهر بود وشوهر نیز برروی او اعمال قدرت می کرد، اما بتدریج با انتقال اقتدار شوهر به زن درحیطه های خاص، زن تبدیل به فرد فرمان دهنده و پس از فوت مادرشوهر، به بالاترین مقام خانه می رسید به این ترتیب برای دختران، ازدواج تنها امکان کسب یک نقش اجتماعی قابل قبول جامعه بود. مردها نیز مجبور به ازدواج بودند، زیرا ادارۀ واحد خانه که درعین حال محل تولید نیز بود، بدون وجود زن که قسمتی از کارها را برعهده گیرد امکان نداشت.
با ازدواج، مردمجرد تبدیل به مرد متأهل می شد که اهمیت اجتماعی بالاتری از مرد عزب داشت. درعین حال پس از ازدواج دارای فرزندانی می شد که هم به او کمک می کردند و هم به عنوان ورثه، از مایملک خانوادگی محافظت می کردند. ازدواج های مجدد به فراوانی دیده می شد، بطوریکه افراد هرچند گاه یکبار، باهمسر جدیدی زندگی خودرا آغاز می کردند. علت آن، میزان بالای مرگ و میر زنان و مردان بود. مرگ و میر زنان معمولأ ناشی اززایمان بود . مردی که همسرش فوت می کرد، بخصوص اگر فرزند یا فرزندانی داشت، نمی توانست بدون کمک زن امور خانواده را بچرخاند، پس با گذشت زمانی کوتاه دوباره ازدواج می کرد و چون اصل عمدۀ ازدواج، فرزندآوری بود سعی می کرد با زن جوانتری که قادر به آوردن فرزندان بیشتری باشد، ازدواج کند . ( اعزازی،۷۶ : ص ۲۳)
مرگ و میرمردان به سبب بیماری، اتفاقات طبیعی یا جنگ بود. با مرگ همسر، زنان نیز مجبور به ازدواج مجدد بودند؛ زیرا وجود مرد برای ادارۀ اموراقتصادی خانواده ضرورت داشت .
از ویژگی های ازدواج در ایران گذشته می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
- ازدواج با خویشاوندان نزدیک بسیاررواج داشته است بطوریکه می گفتند عقد پسرعمو و دخترعمو درآسمان ها بسته شده است .
- در بسیاری از نقاط ایران دختر را از همان آغاز تولد «ناف بر» می کرده اند، یعنی اورابه نام یکی از پسران فامیل برای ازدواج نامزد می کرده اند .
- در اکثر نقاط ایران، مراسم وتشریفات جشن ازدواج بسیار وسیع و متنوع بوده است وگاهی به چند روز می رسیده است .
- پدر و مادر نقش اساسی و تعیین کننده درانتخاب همسر برای فرزندان خود داشته اند. دراکثر موارد دختران هیچ نقشی درانتخاب شوهر آیندۀ خود نداشته اند .
چارچوب نظری مطالعه:
الف : مفهوم ازدواج :
از دیرباز جوامع مختلف پیوند میان زن وشوهر را به عنوان ازدواج مورد قبول قرار داده اند. اما در طول زمان انواع مختلفی از ازدواج ها پدید آمده است. باوجود تنوع درازدواج در دوران مختلف و درجوامع گوناگون، مشابهت ها و عناصر نسبتأ ثابتی دراین پدیدۀ اجتماعی وجود داشته است. کارلسون ازدواج را اینگونه تعریف می کند : «ازدواج فرایندی است از کنش متقابل بین دو فرد، یک مرد و یک زن که برخی شرایط قانونی را تحقق بخشیده اند و مراسمی برای برگزاری زناشویی خود برپا داشته اند و به طورکلی عمل آن¬ها مورد پذیرش قانون قرارگرفته و بدان ازدواج اطلاق شده است.»( ساروخانی، ۱۳۷۰:ص ۲۳)
زیگان نیز ازدواج را اینگونه تعریف می نماید : «ازدواج عبارت است از پیوند میان دوانسان از دو جنس مخالف که از طریق این پیوند رسمی و قانونی مجازند که با یکدیگر مناسبات جنسی برقرار نمایند .» ( مهدوی ، ۱۳۷۷).
لوی اشتراوس رابطۀ فرهنگ وطبیعت رادرپدیدۀ ازدواج مورد تأکید قرارمی دهد: «ازدواج برخوردی است داراماتیک بین فرهنگ و طبیعت، یا میان قواعد اجتماعی وکشش جنسی.» ( ساروخانی ، ۱۳۷۰: ص ۲۳)
درمجموع ، تعاریفی که از«ازدواج» شده است ، عناصر ذیل رامورد توجه قرارداده اند : پیوند زناشویی میان زن وشوهر، قانونی و مشروع بودن پیوند ( باتوجه به فرهنگ جامعه )، زندگی دائمی ( در برخی فرهنگ ها مثل اسلام، ممکن است که ازدواج دائمی نباشد. ) و کنش متقابل.
به عبارت دیگر مجموعۀ تعاریف ازدواج، آن را به عنوان پدیده ای اجتماعی می دانند که طی آن، به منظور تشکیل وادامۀ زندگی زناشویی، بین زن ومرد پیوندی قانونی و مشروع برقرار می گردد که از یکسو متکی برنیازهای طبیعی است و ازطرف دیگر در ارتباط با هنجارهای اجتماعی صورت می گیرد. این هنجارها مبتنی برفرهنگ، قوانین و شرایط وتجربیات هرجامعه ای متغیر می باشند .
و ...
دیدگاه خود را ثبت کنید