توضیحات محصول
پاورپوینت خلاصه کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران محمود سریع القلم
قسمتی ازمتن پاورپوینت
درباره نویسنده:
محمود سریع القلم متولد 1338 در تهران
پژوهشگر حوزه توسعه علوم سیاسی وتاریخ معاصر ایران
مشاور رئیس جمهور جناب آقای دکتر حسن روحانی است
نایب رئیس مرکز پژوهشهای علمی ومطالعات استراتژیک خاورمیانه
عضو هیأت علمی واستاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران
تحصیلات و تعدادی از تالیفات
فوق دکتری روابط بین الملل، دانشگاه اوهایو
دکتری، روابط بین الملل، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی
فوق لیسانس، روابط بین الملل، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی
لیسانس علوم سیاسی / مدیریت، دانشگاه ایالتی نوتریج
تالیف 14کتاب
عقلانیت وتوسعه یافتگی
توسعه جهانی سوم ونظام بین الملل
نظام بین الملل ومسئله صحرای غربی
اقتدارگرایی ایران در عصر قاجار
فرهنگ سیاسی ایران
معرفی مقاله در رابطه با موضوع کتاب و تفکر نویسنده
تحليل و ارزيابي نظريه هاي دکتر محمود سريع القلم در مورد توسعه و توسعه يافتگي در ايران
نويسندگان
حسين مينايی/ ابراهيم حاجيانی/ محمدرضا یاورزاده
دکتر محمود سريع القلم معتقد است: توسعه به معناي بهينه سازي در استفاده از نيروهاي بالقوه مادي و انساني يک اجتماع مي باشد. توسعه شامل شناخت، بهينه سازي، سازماندهي، برنامه ريزي و عينيات مي شود و جامعه توسعه يافته جامعه اي است که عمدتاً به فکر مطلوبيت باشد. اين مقاله با هدف تحليل و ارزيابي نظريه هاي دکتر محمود سريع القلم در باب توسعه و توسعه يافتگي در ايران به روش تحليل محتوا صورت گرفته است. واحد تحليل در اين پژوهش مفاهيم توسعه و توسعه يافتگي مي باشد و اين دو مفهوم به عنوان نمونه در جامعه مورد مطالعه که کليه آثار مکتوب (فيزيکي و منتشره در فضاي مجازي) وي مي باشد، مورد بررسي و تحليل قرار داده اند. در تحليل تئوريک يا تجزيه و تحليل صورت گرفته محققين بر اساس معيارهاي موجود در شناخت يک نظريه علمي و بر اساس گزاره هاي تبييني، تجويزي و توصيفي تحليل خود را تبيين و در آخر نتايجي که از تحليل اخذ گرديده به همرا راه کارهاي سريع القلم براي توسعه کشور را ارائه نموده اند.
کتاب شامل:
یک پیشگفتار
چهار بخش
بیست و شش فصل
بخش اول: مقدمه نظری ، شامل یک فصل
بخش دوم: پایههای نظری توسعه یافتگی، شامل پنج فصل
(فصل دوم الی فصل ششم)
بخش سوم: جهان سوم وتوسعه یافتگی، شامل هفت فصل
(فصل هفتم الی فصل سیزدهم)
بخش چهارم: ایران وتوسعه یافتگی، شامل سیزده فصل
(فصل چهاردهم الی فصل بیست وششم)
متن تقدیم کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران دکتر سریع القلم
تقدیم به دانشجویان:
دانشجویانی که عقلشان بر احساسشان غلبه می کند،
دانشجویانی که برای تحمل آرای دیگران،تمرین می کنند،
دانشجویانی که به واسطه ی زحمتی که می کشند،همیشه خسته اند،
دانشجویانی که برای چهل سال آینده ی خود،برنامه دارند،
دانشجویانی که فرق بین هشت و هشت و یک دقیقه را می دانند،
دانشجویانی که رنگهای شاد خلقت را در ظاهر خود سپاس می دارند،
دانشجویانی که با محاسبه ی حروف اضافه،سخن می گویند،
دانشجویانی که قاعده مند،فکر می کنند،
دانشجویانی که برای هر سوالی،چندین پاسخ متفاوت قایلند،
دانشجویانی که عصبانیت خود را به تاخیر می اندازند،
دانشجویانی که شان را بر قدرت مقدم می شمارند،
دانشجویانی که در رفتار قابل پیش بینی اند،
دانشجویانی که معنای تناسب،درصد و کار تدریجی را می دانند،
دانشجویانی که برای افزایش قدرت کشور،تامل می کنند،
دانشجویانی که برای جلب اعتماد دیگران،حتی در نگاه کردن دقت می کنند و
به دانشجویانی که دغدغه ی وفای به عهد،آنها را شب از خواب بیدار می کند.
پیش گفتار
دغدغه پیشرفت، توسعه یافتگی وثبات ایران هم چنان ادامه دارد. خیلی از کشورهای هم ردیف ما راه و افق های خود را پیدا کردهاند، اما ما هنوز در نزاعهای فکری وسیاسی خود غوطه وریم. جالب اینکه مباحث توسعه یافتگی را قبل از مالزی، کره جنوبی وحتی چین آغاز کردهایم. امروز این کشورها سامان پیدا کردهاند وما متاسفانه منابع ملی، وقت وانرژی فکری خود را صرف اقناع یک دیگر می نمائیام. از گذشته نمیآموزیم وتحولات جهانی بر ضمیر وجدان ما تأثیری ندارد.
دغدغه این کتاب از اینجا آغاز میشود که عمده مشکل توسعه نیافتگی ایران در افکار ما نیست، بلکه در شخصیت پرورش نیافته ماست، مشکل ما چگونگی تبدیل فکر به عمل است، مشکل ما ناتوانی در سیستم ساختن است. دو پایه متدولوژیک تمدن غرب، ساماندهی وتشکل از یک طرف، وظرفیت نقد پذیری از طرف دیگراست. ما در هر دو مورد ضعیف هستیم.
این کتاب مطرح میکند که اگر ما ساختارهای منتهی به تحول شخصیت به پا نکنیم وجاذبه های معاشرتی وهمکاری میان خود ایجاد نکنیم. در به پا کردن ساختارهایی که به توسعه اقتصادی واجتماعی وسیاسی منجر میشود هم چنان ناکام خواهیم ماند بنابراین ضروری است هرچه سریعتر در کنار طرح افکار منطقی، در شخصیت خود تحولی اساسی ایجاد کنیم.
بخش اول:
چهارچوب نظری
فصل اول:
مکتب تحول در شخصیت ایرانی
موضوع توسعه یافتگی از دو بخش کلان تشکیل میشود:
اول: اصول ثابت
دوم: الگوهای مختلف به تناسب شرایط گوناگون کشورها
هر چند کشورها در توسعه یافتگی از اصول ثابتی برخوردار بوده و از چارچوب فکری خاصی بهره مندند ولی به تناسب فرهنگ، تاریخ و مقدورات خود تحت تأثیر الگوهای مختلفی هستند.
بنابراین اصول توسعه یافتگی از یک کشور به کشور دیگر متحول نمیشود بلکه بسترهای کاربردی و عملی آن تغییر پیدا میکند.
پس اصول توسعه یافتگی جهان شمول است اما الگوهای توسعه یافتگی، قابلیت بومی شدن را دارد.
مثال: یک کشور علاقه مند به توسعه نمیتواند میان صنعتی شدن و صنعتی نشدن انتخابی داشته باشد. در حالیکه میتواند در نوع، مراحل، کیفیت، شیوه سرمایه گذاری و اولویت بندی های آن برنامه ریزی کند و به الگوی استراتژی بومی و ملی خود دست یابد.
یک کشور در حال توسعه یا جهان سومی اگر بخواهد متحول شود، در چارچوب واقعیت ها و نظریه های جهانی، دو رهیافت قابل تصور و اجراست.
رهیافتهای قابل اجرا
الف) رهیافت جامعه محور ب) رهیافت نخبگان محور
الف) رهیافت جامعه محور:
با توجه به آگاهی های عمومی مردم باید فضای بحث عمومی آزاد فراهم شود و از طریق سیستم حزبی، رقابتی و انتخابات آزاد، دولتی را به کار میگمارند و با نظم قانونی، پاسخگویی به مردم و نقد معقول رسانهها به صورت تدریجی انتظارات خود را تحقق میبخشند. شرط توفیق وجود نظام حزبی در کشور - عدم وابستگی مالی مردم به دولت – استقلال رسانه ها و عدم وابستگی آن ها به دولت و به عبارتی، مجموعه تشکل های حزبی رسانه ها و سیستم قانونی قویتر از مجموعه حاکمیت سیاسی و نظام اقتدار یک کشور باشد. هند تنها کشوری است که بعد از جنگ جهانی چنین وضعیتی دارد.
ب) رهیافت نخبگان محور:
نه به عنوان رهیافت مطلوب یا معقول، بلکه به عنوان تنها رهیافت جامع، کارآمد و عملی در کشور های جهان سوم و کشور های در حال توسعه مطرح میشود. به دلیل ضعف جامعه، در کشور های جهان سوم تشکل حزبی شکل نگرفته است، فرهنگ فردی مثبت در ابتدای خود قرار دارد و به دلیل اینکه سیر تحولات جهان اجازه توقف و سکون را به کشورها نمی دهند ناگزیر، نخبگان سیاسی با همکاری نخبگان فکری می بایست مسئولیت موقت توسعه یافتگی را برعهده گیرند. کشورهایی همانند مالزی، سنگاپور، کره جنوبی، چین، برزیل و آرژانتین از نمونه های بارز و موفق رهیافت ‹‹نخبگان محور›› می باشند.
نکته: توسعه یافتگی غرب، ترتیبی و بدون برنامه ریزی قبلی بود. در حالیکه توسعه کشور های جهان سوم منحصراً با برنامه ریزی قابل حصول است.
نکته: رهیافت نخبه گرایانه بر خلاف تصور افراد ناآشنا به علوم سیاسی، به معنای نخبه سالاری نیست، بلکه به معنای ورود بهترین ها، با سوادترین ها و سیرترین ها به حوزه سیاست و تصمیم گیری برای اداره یک کشور است. نخبه گرایی عین شایسته سالاری است.
بنابراین بهترین رهیافت برای کشورهای در حال توسعه، رهیافت نخبه گرائی است. البته انتخاب نخبه گرایی به عنوان استراتژی توسعه، به صورت خودکار موفقیت به ارمغان نمی آورد بلکه تابع شرایطی است که در همه کشورهای جهان سوم فراهم نبوده است.
مطالعه مقایسه ای کشورهای موفق با کشورهای نیمه موفق و ناموفق، عناصر زیر را به عنوان شرط لازم برای پیشرفت در کشورهای در حال توسعه مطرح میکند:
- نظام اقتصادی غیر رانتیه
- ناسیونالیسم قوی نخبگان ابزاری یا دل بستگی قابل توجه به توسعه یافتگی (رهبران نوساز)
- فهم مشترک نخبگان ابزاری و فکری از شرایط داخلی و جهانی
- اتصالات تکنولوژیک و علمی و مدیریتی با غرب
- سیاست خارجی هموارکننده سرمایه گذاری خارجی
- فرهنگ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی علاقه مند به توسعه یافتگی رایج بین المللی
- محیط امنیتی (داخلی و خارجی) قابل اتکا و باثبات.
عموم شرایط فوق در کشورهای موفق جهان سوم برتر مانند برزیل، ترکیه وکره جنوبی وجود داشته است.
اصل سوم یعنی فهم مشترک نخبگان ابزاری و فکری از شرایط داخلی و جهانی،تعیین کننده ترین عامل در هدایت و شکل گیری و تصمیم گیری نسبت به اصول دیگر است. (مثال: چینیها از 1949 تا اوسط دهه 1970 در فراز و نشیب های فکری، سیاسی و ایدنولوژیک قرار داشتند و در اواسط دهه 1970 وقتی اجماع فکری میان نخبگان ایجاد شد رو به رشد و ترقی رفتند). نظریه انسجام درونی، نگاهی است به نظام داخلی توسعه یافتگی و شرایط هفت گانه فوق که مجموعه ای از پیش زمینه هایی است که توسعه یافتگی را به طور بالقوه به ارمغان می آورد.
هفتاد درصد توسعه یافتگی به برنامه ریزی ها و انسجام داخل مربوط میشود و 30 درصد به اتصالات خارجی. اگر درون منسجم نباشد از بیرون نمیتوان بهره برداری کرد.
عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران:
تاریخ دو قرن اخیر ایران حاکی از این واقعیت است که ایرانیان چه در سطح مدیریتی و چه در سطح روشن فکری مشکل ((تشخیص موقعیت و وضعیت)) خود را داشته اند. ما بایستی هر چه سریعتر ارتباط منطقی میان سه منبع هویتی دینی، ملی و جهانی خود را روشن کنیم. قوی بودن هویت ملی و دینی ایرانیان در مقابل منابع هویت جهانی قرار گرفته است. در حالیکه کشورهایی مثل مالزی، چین، کره جنوبی و برزیل توان تطبیق و همگون سازی میان منابع داخلی و بین الملل را پیدا کردهاند اما ما نتوانسته ایم. دلیل روشن است، آنچه در سطح جهانی به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رایج است با هویت دینی و اصول اسلامی سهل الوصول نیست. بودانیسم و مسیحت خود را با شرایط جهانی هماهنگ کرده اند و به مبانی و اصول رایج توسعه یافتگی متصل شدهاند.
در فهم موضوع توسعه نیافتگی ایران به طور طبیعی باید سراغ علل مختلف برویم. لذا نمیتوانیم یکصد علت را لیست کنیم بلکه برای اصلاح، بهبود، برنامه ریزی، پیشرفت و آینده نگری باید به نوعی تمرکز علَی دست یاببیم وچند علت اساسی را بیابیم تا بتوانیم اصلاح و برنامه ریزی کنیم.
به لحاظ نظری و متدلوژیک، مشکل از دو حال خارج نیست:
1- یا بحران در افکار و پارادایم های فکری و نارسانی های فکری است.
2- یا بحران در افراد، شخصیت، خلقیات و روحیات و طبع آن هاست.
برای شناخت یک جامعه، باید ابتدا سراغ شخصیت افراد آن جامعه رفت و سپس افکار آن ها.
سرمایه ژاپن و آلمان، انسانهای قاعده مند، مسئولیت پذیر، پرکار و نوآور آن هاست. طبعاً مشکل در سرزمین، خاک، نفت و حتی خارجی ها نیست زیرا بعد از انقلاب اسلامی عناصر خارجی هیچ نقشی در اداره کشورمان نداشته اند.
تمدن غرب دو سرمایه عظیم در اختیار دارد:
اول: فرهنگ ایجاد سیستم و ساختار
دوم: فرهنگ نقد و تجدید نظر در افکار و روش ها
که هر دو به نظر نویسنده ریشه های تربیتی و شخصیتی دارد.
اگر قرار بود با بحث و گفتمان ها، تقابل منطقی و تحولات اساسی در یک جامعه صورت پذیرد، در دوره مشروطه ایران باید متحول میشد. نویسنده به جرأت ادعا میکند که در دوره 80-1368 در هیچ کشور در حال توسعه ای مانند ایران، متون انتقادی تولید نشده است و افکار جناح های مختلف اینقدر به نقد کشیده نشده است. بزرگترین خدمتی که یک مدیر، یک اندیشمند، یک رئیس جمهور و یا یک نماینده مجلس میتواند برای ایران و ایرانی انجام دهد این است که در تحول شخصیتی ایرانیان اهتمام ورزد. ما به یک ایران جدید نیاز داریم.
زیر بناهای فکری مکتب تحول شخصیت ایرانی را به صورت خلاصه و تسلسلی بیان مینمائیم:
- مشکل توسعه نیافتگی ایران فقط اصلاح افکار نیست بخش قابل توجهی ناشی از مشکلات شخصیتی است.
- توسعه نیافتگی ما نتیجه خلقیات و شخصیت انباشته شده، قبیله ای، عشیره ای، تبعیتی و استبدادی از یکسو و افکار غیر منطقی و غیر قابل انطباق با شرایط ایران از سوی دیگر.
- مسئولیت تحول با کیست؟ به دلیل نبود نظام رقابتی حزبی، جامعه ضعیف است و دولت مسئولیت اصلی تحول را عهده دار است. پس باید دولت کارآمد و غیر رانتیه بوده تا تحول در جامعه مدنی اتفاق بیفتد و با احساس مسئولیت توسعه یافتگی دنبال شود.
- افزایش آگاهی عمومی برای بالا بردن کیفیت انتخابات در کشور وظیفه اصلی نویسندگان و دانشگاهیان است تا نمایندگان و مسئولین اجرایی انتخاب شوند که از فهم جهانی و شخصیت والا برخوردار باشند.
- هر چند بر پایه نظریه انسجام درونی، انتخاب تصمیم، برنامه ریزی و اهتمام در درون ماست ولی ما بدون ارتباط جهانی نمی توانیم رشد و توسعه پیدا کنیم.
- بدون استراتژی ملی و اجماع گروه ها، که نتیجه تعلق آن ها به این فرهنگ و سرزمین خواهد بود نمی توانیم اقدامات توسعه ای را محقق نمائیم.
- تمرکز انرژی و اجماع نخبگان ابزاری در ایران به دست نیامده است و این مشکل ایران است،
فقدان تجمع و اجماع جمعی از گروه های نافذ و نوساز.
- مهم ترین لایه تحول به عنوان یک طرح میان مدت در ایران از جانب دولت های کارآمد، تحول فرهنگی خواهد بود. ریشه مهم این تحول فرهنگی، در فرهنگ سیاسی است.
- حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب وظیفه نهاد هایی است که نخبگان ابزاری آن ها را هدایت میکنند.
حاکمیت فکر و عقلانیت که منجر به تحول شخصیتی و نهایتاً توسعه یافتگی ایران میشوند، عوامل تعیین کننده میباشند.
ایران قبل از هر چیزی به یک استراتژی ملی مورد اجماع همه گروه های مهم سیاسی نیاز دارد.
توسعه یافتگی ایران بدون همکاری های بین المللی امکان پذیر نیست و عدم حل و فصل تعارضات با غرب توسعه یافتگی را به تأخیر می اندازد.
بخش دوم:
پایه های نظری توسعه یافتگی
فصل دوم:
نظریه انسجام درونی
توسعه یافتگی عمدتاً یک تحول داخلی و تابع حل بحران مشروعیت است و حل بحران مشروعیت در یک کشور، ملت و یا جامعه، تحول و آموزش فرهنگی جدی میطلبد.
محصول حل بحران مشروعیت، نگرش عقلایی و نظام تربیتی و آموزشی پویا، روش ها، کاربردها و به عبارتی دیگر رشد و توسعه اقتصادی است.
نگرش داخلی و توسعه یافتگی:
نظریه پردازان توسعه، در پرداختن به فرآیند توسعه، به دو دسته تقسیم میشوند: اول؛ گروهی که توسعه یافتگی را عمدتاً تابع عوامل خارجی میداند. دوم؛ گروهی که توسعه یافتگی را عمدتاً محصول تحولات و عوامل داخلی محسوب میکند.
توسعه یافتگی و تشکل اجتماعی:
توسعه یافتگی چه تابع اصول مشترک میان ملت ها باشد و چه الگوی خاص هر کشور، آن چه مسلم است توسعه یافتن به عنوان یک فرآیند به مجری یا ترکیبی از مجریان نیاز دارد. زیرا توسعه یافتگی تصادفی نیست بلکه تابع تصمیم گیری ها و اقدامات تسلسلی است.
نظریه پردازان مهم غربی، مانند هربرت اسپنسر و امیل دورکهایم از جمله افرادی بودند که در صیقل دادن تفکر و تشکل اجتماعی نقش عمده ای ایفا کردند.
ماکس وبر و تالکوت پارسونز از اندیشمندان دیگری هستند که با مفهوم سازی و نگرش ساختاری در استحکام بخشیدن به آفات و زمینه های تشکل اجتماعی، نقش بسزایی ایفا کردند.
تشکل اجتماعی و ایجاد جامعه ای سامان یافته جز با اندیشه های منظم، قانونمند، سیستماتیک و علمی و سپس عمل کرد قانونمند امکان پذیر نیست.
...
بیشتر
دیدگاه خود را ثبت کنید