فهرست مطالب
مقدمه
تولد و مرگ
زندگی زودهنگام
حرفه
مشارکت در روانشناسی
نظریه عاملی زیستی هانس آیزنک
نظریه شخصیت آیزنک
سلسله مراتب سازمان رفتار
ابعاد شخصیت
ارزیابی شخصیت
شخصیت به عنوان پیش بینی کننده
انقاد از نظری زیستی آیزنک
برداشت از انسان
بخشی از متن
مقدمه
هانس آیزنک در آلمان متولد شد اما پس از تبدیل 18 سال به انگلستان رفت و اکثر زندگی خود را در آنجا گذراند. منافع تحقیقاتی او گسترده بود، اما شاید او بیشتر به نظریه های شخصیت و هوشش معروف است.
تئوری شخصیت آیزنک بر روی ذهنیت متمرکز بود که او معتقد بود که عمدتا تحت تأثیرات ژنتیکی کنترل می شد.
او با استفاده از یک تکنیک آماری که به عنوان تحلیل عامل شناخته می شود، به شناسایی آنچه که او معتقد بود، دو بعد اصلی شخصیت، برون گرا و روان رنجور است. او بعدا یک بعد سوم را که به عنوان روان گرایی شناخته شده است اضافه کرد.
آیزنک یک شخصیت بسیار تاثیرگذار در روانشناسی بود. در زمان مرگ وی در سال 1997 او اغلب روانشناس مجلات علمی بود. با وجود این نفوذ، او نیز یک رقابت کننده بود. پیشنهاد او این بود که تفاوت های نژادی در هوش به علت ژنتیک، به جای محیط زیست، منجر به یک میزان عظیم درگیری شد.
هانس آیزنک بهترین شناخته شده برای
کار او در شخصیت و هوش
یکی از رایج ترین روانشناسان
تولد و مرگ
آیزنک در 4 مارس 1916 متولد شد
او در 4 سپتامبر 1997 درگذشت
زندگی زودهنگام
هانس آیزنک در والدین متولد آلمان بود که هر دو بازیگران و فیلمنامهنویس بودند.
پس از طلاق پدر و مادرش وقتی که او تنها دو سال داشت، تقریبا به طور کامل توسط مادربزرگش به وجود آمد. نومیدی او نسبت به هیتلر و نازی ها باعث شد تا او در 18 سالگی به انگلستان برود.
به دلیل شهروندی آلمان، او در یافتن کار در انگلیس دشوار بود. او در نهایت به تحصیل در رشته دکتری رفت
در روانشناسی از دانشگاه کالج لندن در سال 1940 تحت نظارت روانشناس سیریل برت، شاید بیشترین شناخته شده برای تحقیق خود را در مورد وراثت از هوش.
حرفه
در طول جنگ جهانی دوم، آیزنک به عنوان یک روانشناس پژوهشی در بیمارستان اورژانس میل میل کار میکرد. وی بعدا روانشناسی را در موسسه روانپزشکی دانشگاه لندن که در آن تا سال 1983 ادامه پیدا کرد، تاسیس کرد. او تا سالی که در سال 1997 در مدرسه مادریش بود، خدمت کرد. او همچنین یک نویسنده بسیار پرکار بود. در طی دوره حرفه ای او بیش از 75 کتاب و بیش از 1600 مقاله مجله را منتشر کرد . پیش از مرگ او، روانشناس بیشتر از روان شناسی زنده بود.
مشارکت در روانشناسی
او علاوه بر داشتن یکی از معروف ترین روانشناسان، یکی از بحث برانگیز ترین بود. یکی از اولین بحث ها در اطراف مقاله ای است که او در سال 1952 در مورد اثرات روان درمانی نوشت. در این مقاله، آیزنک گزارش داد که دو سوم از بیماران درمان به طور قابل توجهی بهبود یافته و یا بهبود یافته در عرض دو سال، صرف نظر از اینکه آیا آنها روان درمانی دریافت کرد یا نه.
او همچنین منتقد صوتی روانکاوی بود، و آن را غیر اخلاقی دانست. شما می توانید آیزنک را بشنوید که دیدگاه های او در مورد نظریه فروید و روانکاوی در این ویدیو را شرح می دهد: هانس جی آیزنک، Ph.D. لیفتل با روبرتا راسل در روانکاوی
بزرگترین اختلاف نظر در مورد آیزنک، دیدگاه او نسبت به وراثت پذيري هوش ، به ويژه نظر او بود که اختلافات نژادي در هوش، به واسطه عوامل ژنتيکي، به وضوح مي تواند باشد. پس از آنکه یکی از دانش آموزانش برای انتشار مقاله ای مبنی بر اینکه ژنتیک مسئول تفاوت های نژادی در هوش بود، مورد انتقاد قرار گرفت، آیزنک از او دفاع کرد و سپس IQ A rgument را منتشر کرد: نژاد، هوش و آموزش ، که موجب شد بحث و انتقاد شدید شود. او بیوگرافی 1990 خود را یک دیدگاه معتدل تر نشان داد که اهمیت بیشتری برای نقش محیط و تجربه در شکل دادن به اطلاعات دارد.
در حالی که هانس آیزنک قطعا یک رقابت کننده بود، تحقیقات وسیعش تاثیر زیادی بر روانشناسی داشت. علاوه بر کار او در شخصیت و هوش، او همچنین نقش مهمی را در ایجاد رویکردهای آموزش بالینی و روان درمانی ایفا کرد که به شدت ریشه در تحقیقات تجربی و علم داشت.
و ...
دیدگاه خود را ثبت کنید