معرفی کتاب
علوم انسانی به طور عام و زبانشناسی به طور خاص، بر اساس درک انسان از واقعیتهای جهان اطرافش شکل گرفتهاند و نتایج حاصل از این مجموعه مطالعات، زمانی میتوانند قابل تأیید نمایند که بر پایۀ علوم تجربی ارزیابی شوند. مسلماً چنین نگرشی، برای آن دسته از اندیشمندانی که علوم انسانی را از منظر خردگرایی دنبال میکنند، بسیار خشک و گاهی کوتهبینانه مینماید؛ اما نویسنده باور دارد نمیتوان بر مطالعات غیرتجربی دلخوش کرد و به مفروضاتی تکیه کرد که مبتنی بر درک انساناند.
انسان به دلیل ویژگیهای زیستیاش، محکوم به درک انسانی است. به عبارت سادهتر انسان هر موضوعی را آنگونه درک میکند که میتواند درک کند. ما زبان را آنگونه تعریف میکنیم که برای خودمان درکشدنی باشد و سپس مدعی میشویم هیچ حیوان دیگری این زبان را ندارد.
درک انسان در قالب واحدی شکل میگیرد که دستوریان به آن جمله میگویند. این جملهها در سه مجموعۀ مختلف در اختیار انسان قرار میگیرند. بافت A مجموعهای جمله است که متن نامیده میشود. جملههای این بافت، پیام فرستنده برای گیرندهاند که میتوانند از یک یا چند نظام نشانهای یا رمزگان تشکیل شده باشند. بافت B مجموعهای جمله است که در فضای حاکم بر تولید بافت A درک میشود. بافت C مجموعۀ جملههایی که انسان در حافظۀ خود ثبت کرده است. جملههای بافت B و بافت C همواره در تعبیر بافت A دخیلاند و در هر یک از این سه بافت، برای تشخیص هستۀ تعبیر، به سه گونۀ کارآمد، ناکارآمد و متناقض دستهبندی میشوند. هستۀ تعبیر، همان تعبیری است که منطبق بر هدف فرستندۀ پیام از تولید بافت A باشد. انتخاب و ترکیب جملههای بافت B و بافت C برای تعبیر بافت A، از طریق عملگرهای تعبیر صورت میگیرد. عملگرهای تعبیر بر اساس سه نیاز اولیۀ انسان، یعنی نیاز به امنیت، رشد و جفتیابی تعیین میشوند. به این ترتیب هر پیام یا هر بافت A ای که از سوی فرستندۀ پیام تولید شده باشد، از یک یا چند هستۀ تعبیر برخوردار است و از آنجا که جملههای بافت B و بافت C هر گیرندۀ پیام، ویژۀ خود اوست، انتخاب و ترکیب جملههای کارآمد در تعبیر، از این دو بافت و بر حسب عملگرهای تعبیر، میتواند هر گیرندۀ پیامی را به تعبیری خاص خود برساند.
هدف اصلی این کتاب معرفی چگونگی تعبیر متن بر اساس درک انسان است. در عنوان این کتاب از دو اصطلاح تعبیر و متن بهره گرفته شده است؛ بنابراین نویسنده ابتدا به سراغ چند پرسش عمده رفته است؛ نخست اینکه متن چیست و دوم اینکه منظور از تعبیر چیست؟ و در نهایت اینکه انسان در محدودۀ درک انسانیاش چگونه به تعبیر متن میپردازد؟ برای رسیدن به پاسخی مناسب، کار نویسنده با نشانه آغاز شده و به نکاتی اشاره کرده است.
فصل دوم این نوشته با پرسشی آغاز شده که همواره ما را درگیر خود میسازد و آن اینکه چرا هیچ متنی تعبیر مشخصی ندارد؟ در فصل سوم به معرفی متن پرداخته شده تا معلوم شود نویسنده درگیر تعریف سنتی این اصطلاح نیست و آن را به شکل یا گونۀ نوشتاری زبان محدود نمیداند. فصل چهارم هم به تعبیر اختصاص داده شده است تا به کمک ابزارهای معرفیشده در این فصل و فصل سوم، معلوم شود منظور از «تعبیر متن» چیست؟ فصلهای بعدی این نوشته تا پایان فصل سیزدهم، به بحث دربارۀ نکاتی اختصاص دارند که به مختصات دخیل در تعبیر متن مربوطاند. فصل چهاردهم و پایانی این کتاب با جمعبندی مطالبی آغاز شده که در سیزده فصل گذشته مطرح شدهاند. نویسنده در بخشهای این فصل به سراغ گونههای مختلفی از متن میرود تا معلوم کند آنچه در قالب فرضی اولیه مطرح کرده است، تا چه میزان میتواند از کارآیی برخوردار باشد. در این فصل متنهایی انتخاب شده که از یک نظام نشانهای یا آمیزهای از چند نظام نشانهای شکل گرفته باشند.
فهرست مطالب کتاب:
پیشگفتار
1. پیشزمینه
2. زبان فردی و زبان اجتماعی
3. متن
4. تعبیر
5. ساخت متن
6. نقش متن
7. سکوت متن
8. معنی صریح و معنی ضمنی
9. تعبیر فرهنگی ـ اجتماعی
10. واقعیتگریزی
11. بازی نشانهها
12. حشو
13. قیاس
14. متنها و تعبیر
15. پایان سخن
دیدگاه خود را ثبت کنید