خلاصه داستان
در سرزمین کهن آویستارا، چهار عنصر مقدس—خاک، باد، آب، و آتش—توسط چهار خاندان باستانی محافظت میشدند.
هزاران سال، این تعادل حفظ شد… تا زمانی که نیرویی از دل تاریکی، عنصر پنجم را بیدار کرد: سایه.
این سایه، تعادل را برهم زد و باعث شد دروازههای عناصر یکییکی بسته شوند. با بسته شدن هر دروازه، نگهبانان عنصر مربوطه به خواب رفتند.
دختربچهای با چشمانی درخشان به نام «نورا» که در روستای کوهپایهای زندگی میکند، مأمور میشود تا با بیدار کردن نگهبانان عناصر،
سنگهای جادویی را گردآوری کرده و تعادل را به آویستارا بازگرداند. او باید از دروازههای جادویی عبور کند،
با نگهبانان اسطورهای متحد شود، و در نهایت با سایهای روبهرو شود که ریشهای عجیب در گذشته خودش دارد...
دیدگاه خود را ثبت کنید