تنها مانده ام، اطرافم وا سرماى ماه نوامر همراه با برف سنگينى فرا گرفته بود و تمامى خانه در خواب بودند.باد در لوله ها زوزه مى كشيد.تمام بيست چهار سال زندگى ام را در شهرهاى بزرگ گذرانده بودم و هميشه فكر ميكردم بوران و كولاك در داستان ها وجود دارد.
لینک بازاریابی این فایل که مخصوص نام کاربری شما ایجاد شده است را کپی و در شبکه های
اجتماعی یا سایت و وبلاگ خود منتشر کنید و از 10 تا 15 درصد پورسانت بازاریابی فروش این
فایل بهره مند شوید.
دیدگاه خود را ثبت کنید