اولین باری که مریک کرافورد رو دیدم در طول مصاحبه کاریم بود. خوب از نظر فنی، من اون رو بیست دقیقه قبل تر وقتی یهویی وارد اتاق پِرُویی که چند ساختمون پایین تر از محل مصاحبه ام بود دیدم. من داد زدم، اون فریاد زد. بعد از اینکه باهاش کل کل کردم، تونستم در رو روی اون عوضی ببندم.
منم همینطور به همین دلیل بهت نیاز دارم که توی این دعوای مسخره بهم کمک کنی. میتونم تو رو به کسی معرفی کنم. بیخیال سیمون حتی بخش کوچکی ازت وجود نداره که بخواد کریستین رو سرویس کنه؟ اون به نفس عمیق کشید بخش بزرگی ازم هست که میخواد اونو کتک بزنه، اما به میا قول دادم که همه چیز رو فراموش کنم. سرم گیج رفت. میا؟ چرا بهش همچین قولی دادی؟ سیمون نگاهش رو بین چشمام عقب و جلو کرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید