نام رمان : #معشوقه_جذاب_ارباب .⛓🕯.
نویسنده : #ناشناس
ژانر : #عاشقانه #ارباب_رعیتی #اربابی #روستایی #ممنوعه #رعیتی #صحنه_دار #بزرگسال
خلاصه :
آخرین پوکش را به سیگارش زد و ته مانده اش را زیر کفش های براق و واکس خورده اش له کرد. به قول خودش یک نخ سیگار بعد از مست کردن عجیب میچسبید !
پوزخندی گوشه لبش نشاند و بی توجه به جمعی که برای مراسم یکیی از دخترعموهایش آمده بودند، بی صدا از جمع فاصله گرفت.
عاقبت همه شان همین بود. ازدواج تنها با خودی !
چون خون آن ها، نژاد آن ها، قدرت آن ها برتر از
دیگران بود. چون باید برای حفظ قلمروشان تنها خودیها را راه می دادند
اما او...او تابوشکنی کرده و دل به دخترک ریز جثه ی رعیتی سپرده
بود!"ماهگـــل"!
به راستی که چهره اش هم مثل صورتش ماه بود!
دیدگاه خود را ثبت کنید