PDF کتاب 33 استراتژی جنگ رابرت گرین تالیف رابرت گرین ترجمه فاطمه باغستانی
کتاب 33 استراتژی جنگ مثل چاقویی تیز است و باید بدانید چگونه از آن استفاده کنید تا به خودتان آسیب نزنید!
رابرت گرین، شخصیت های تاثیر گذار تاریخی را با ظرافت تمام تحلیل کرده و عوامل پیروزی یا شکست شان را گفته و حسن این کتاب این است که میتوانیم شرایط فعلی خودمان را با شرایط کتاب بسنجیم و با خودمان تطبیق بدهیم. مثلا اگر در جایی مورد مشابه این داستانها را در اجتماع و غیره داریم از داستان هایش الهام بگیریم. کتاب حاضر مکمل کتاب 48قانون قدرت است.
این اثر، حاصل خرد جمعی هزاران ساله بشر میباشد که درخلال جنگها، آنجا که بشر با واقعیت زندگی به صورت عریان برخورد میکند، خود را نشان میدهد. قوانینی که دنیا را هدایت میکنند و سرنوشت انسان را رقم میزنند، آنهایی نیستند که در مدرسه و دانشگاه به ما آموزش داده میشوند بلکه قوانینی هستند که در این گونه کتابها بر مبنای جنگها و واقعیات دنیا استخراج و جمع آوری شده است.
خلاصه کتاب
کتاب 33 استراتژی جنگ ذهن شما را تربیت میکند تا با توجه به شرایط خود و دشمن، کارآمدترین استراتژی را انتخاب کرده و با کمترین تلفات و خسارت به بزرگترین پیروزیها برسید. این اثر عصاره و جوهر خرد بیانتهایی است که در درسها و اصول جنگ وجود داشته است. کتاب حاضر با این هدف تدوین شده است که شما را به دانشی عملی مجهز کند و گزینهها و مزایایی بیپایان در دست و پنجه نرم کردن با جنگجویانی به شما ارائه دهد که هر روز با آنها مواجه میشوید.
رابرت گرین در هر فصل استراتژیای را مطرح میکند تا برای حل مشکلی ویژه که اغلب با آن رو به رو خواهید شد، به کار گیرید. این مشکلات شامل: وارد جنگ شدن با همراهی ارتشی بیانگیزه، هدر دادن انرژی با جنگیدن در چندین جبهه، خسته شدن از تضادهای فراوان و گیر افتادن در موقعیتهایی است که توان برون رفت از آنها را ندارید. میتوانید فقط فصلی را بخوانید که با مشکل کنونی شما در ارتباط است؛ اما بهتر است تمام استراتژی ها را مطالعه و آنها را جذب کنید و اجازه دهید به بخشی از زرادخانه ذهنی شما تبدیل شوند.
حتی وقتی تلاش میکنید از جنگی اجتناب کنید و با کسی وارد مبارزه نشوید، بسیاری از این استراتژیها برای کمک به اهداف دفاعی شما و تسلط بر افکار و درونیات طرف مقابلتان کارساز هستند. استراتژیها از نوشتهها و روشهای بزرگترین ژنرالها و استراتژیست های تاریخ برگرفته شدند و از استراتژیهای پایهای جنگ کلاسیک تا استراتژیهای نامتعارف کثیف روزگار نوین را شامل میشوند. کتاب 33 استراتژی جنگ به پنج بخش تقسیم شده است:
جنگ افروزی خود هدایت شده (چگونه ذهن و جان خود را برای جنگ آماده کنیم)
جنگ افروزی سازمانی (چگونه ارتش خود را سازمان دهی و تهییج کنیم)
جنگ افروزی دفاعی
جنگ افروزی تهاجمی
جنگ افروزی غیرمتعارف (کثیف)
هر فصل کتاب 33 استراتژی جنگ به مثالهای تاریخی از میادین نبرد و سیاست تا فرهنگ، ورزش و کسب و کار مجهز است، طوری که پیوند نزدیک بین دو عرصه نظامی و اجتماعی را روشن میکند. این استراتژیها را میتوان در هر زمینهای با هر مقیاسی به کار گرفت: جنگ سازماندهی شده، نبردهای تجاری، سیاست یک گروه یا تیم و حتی روابط شخصی. در نهایت، میتوان گفت استراتژی هنری است که به روش تفکر متفاوت نیاز دارد و رویکردی کاملاً متفاوت به زندگی است. اغلب از یک طرف بین ایدهها و دانش ما و از طرف دیگر بین ایدهها و تجربههای ما شکافی بزرگ وجود دارد.
بخشی از متن کتاب
طبیعت من این است که جنگ را دوست دارم. حمله کردن یکی از غرایز من است، اینکه بتوانم دشمن باشم آن هم دشمنی با روحی قوی. جنگجو بودن ویژگی انسانهای قدرتمند است و گاهی ما در برابر آن ایستادگی می کنیم، وقتی در جست وجوی مشکل یا مخالف باشی، رشد و تعالی در تو زنده خواهد شد. فیلسوفی که جنگ را دوست دارد قطعاً از مشکلات نیز استقبال میکند زیرا آنها را چالشی برای دوئل میداند. وظیفه ما این است که در برابر تمام مقاومت های درونی بایستیم و در جنگجو بودن مهارت یابیم.
کسی که جنگجوست باید همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد! زندگی جنگ و مبارزه است و شما مدام خود را در مواجهه با شرایط و موقعیتهای نامناسب، روابط ویرانگر و فعالیتهای خطرناک می یابید. اینکه چطور با این شرایط روبه رو شوید، سرنوشت را تعیین میکند. همان طور که گزنفون میگفت موانع شما، رودخانه کوه یا دیگر افراد نیستند، مانع شما خودتان هستید. اگر احساس گمشدگی و ابهام میکنید اگر حس مسیریابی خود را از دست داده اید، اگر نمیتوانید تفاوت بین دوست و دشمن را بیابید فقط باید به خودتان شک کنید.
این طور فکر کنید که همواره باید به میدان جنگ بروید همه چیز به چهارچوب ذهنی شما و البته نگرش شما به دنیا بستگی دارد. تغییر نگرش میتواند شما را از عضوی سردرگم و انفعالی به رزم آوری خلاق و با انگیزه تبدیل کند. ما را براساس نحوه ارتباطمان با دیگران تعریف می کنند. از دوران کودکی ما هویت خود را با تمییز دادن خود از دیگران پیدا میکنیم و حتی به نقطه ای میرسیم که دیگران را پس میزنیم، طرد یا حتی علیه آنها اعتراض میکنیم.
هر چه بیشتر به این تشخیص برسید که میخواهید چه کسی نباشید و چه ویژگی هایی نداشته باشید، حس هویت شفافتری خواهید یافت و هدف خود را بهتر خواهید شناخت. بدون این حس قطبیت، بدون حضور دشمنی که علیه او واکنش نشان دهید، همانند سربازان اجیر یونانی احساس در خود گمشدگی خواهید داشت. وقتی با خیانت دیگران روبه رو شوید در لحظه های سرنوشت ساز دیگر نمی توانید تصمیم گیری کنید، تردید خواهید داشت و به مجادلات بیهوده کشیده خواهید شد.
روی یک دشمن متمرکز شوید. این دشمن میتواند کسی باشد که مسیر شما را مسدود کرده یا شما را زیرکانه یا آشکار سرکوب میکند؛ میتواند به شما آسیب زده یا ناعادلانه مبارزه کرده باشد؛ میتواند ارزش یا ایده ای باشد که از آن بیزارید و آن را در فرد یا گروهی دیده اید. این دشمن میتواند مفهوم یا ویژگی ای مانند حماقت تنبلی یا مادی گرایی عوامانه باشد. به حرف آنانی که می گویند تفکیک بین دوست و دشمن امری بدوی و مربوط به گذشته است، گوش ندهید…
دشمن عزیز شما
طبق مطالب کتاب 33 استراتژی جنگ، از نظر افرادی که از نبرد بیزار هستند، دشمن یا وجود ندارد یا اگر هم وجود دارد باید از آن فرسنگها فاصله گرفت. زیرا این تنها راه پایان دادن به دشمنیها است. اما به عنوان یک استراتژیست باید یاد بگیرید که نگاه عمیقتری به مفهوم نبرد، صلح، دوست و حتی دشمن داشته باشید. در واقع، وجود دشمن در زندگیتان مزیتهایی هم دارد. مثلا:
نبرد با دشمن مثل شرکت در کلاسهای عملی است. شما از طریق جنگیدن با افراد یا چیزهایی که دشمنتان به شمار میروند تفاوت بین رفتار مفید و مضر را میآموزید.
وجود یک دشمن به شما انگیزهای برای حرکت کردن و تغییر وضعیت کنونی میدهد. او ناخواسته به شما کمک میکند تا باورهایتان را محکم کرده و در یک جهت مشخص شروع به حرکت کنید.
وجود یک دشمن که سعی در نابودی یا پایین کشیدنتان دارد به شما ثابت میکند که مهم و ارزشمند هستید؛ آنقدر بزرگ و دیدنی که عدهای تحمل کار یا زیستن در کنارتان را ندارند. این موضوع به شما نشان میدهد که تاکنون در زندگی خود در جهت درستی گام برداشتهاید.
دیدگاه خود را ثبت کنید