از تاکسی که پیاده شد هجوم هوای سرد دی ماه پوست صورتش را به گزگز انداخت. شال گردن بافت عزیز جون را تا روی بینی اش بالا کشید و
به سمت قنادی آن سوی خیابان رفت. داخل قنادی هوا گرم بود و خبری از سوز سرمای بیرون نبود. به سمت صندوق رفت و
فیشش را بیرون آورد و گفت: -دیروز کیک سفارش داده بودم. لحظه ای بعد وقتی کیک خامه ای سفید رنگی که
رویش طرح گوشی پزشکی جا خوش کرده بود، مقابلش قرار گرفت..
عنوان | رمان هوژین |
نویسنده | مرجان مرندی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1449 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دیدگاه خود را ثبت کنید