رمان خاطرات یک خون آشام اثر ال جی اسمیت می باشد. متناسب بزرگسالان است. این رمان در سبک خون آشام و بسیار ترسناک برای بزرگسالان نوشته شده, پس موقع خوندن رمان مواظب خودتون باشید.
الینا به درون چمنزار قدم گذاشت. زیر پاهایش برگ های پاییزی، یخ زده بودند.
تاریکی شب همه جا را در بر گرفته بود و با وجود اینکه طوفان از بین می رفت، جنگل سردتر شده بود. الینا سرما را حس نمی کرد.
به تاریکی اهمیتی نمی داد. مردمک چشمانش گشاد شده و ذرات ریز نور که برای یک انسان نامرئی بودند، به درون چشمش وارد می شدند.
تقریبا به وضوح می توانست دو پیکری را که در زیر درخت بلوط کهنسال با هم مبارزه می کردند، ببیند. دو پیکر اکنون بر زمین یخ زده بودند همچون گرگ ها به هم می پیچیدند و می غریدند.
چابک و در سکوت، الینا به سمت آن ها رفت. آن یکی با موهای مجعد و چشمان سبز – استفن ! صدایی در ذهنش زمزمه کرد - در بالا قرار داشت در حالیکه انگشتانش را بر گردن دیگری می خراشید.
خشمی در وجود الینا جاری شد. خشم و حس مراقبت.
بین آن دو قرار گرفت تا آن دست خفه کننده را بگیرد. تا انگشتانش را بالا بیاورد.
دیمن به استیفن نگاه نکرد. همان طور که زانو زده و چانه ی الینا را گرفته بود، با آن چشمان بی حال ، مشتاقانه به او نگاه می کرد. " سومین باریه که اینو می گی و من مقداری ازش خسته شدم.
" به نرمی توضیح داد . پریشان بود و اندکی هم تنفسش بهم
ریخته بود اما با این وجود هنوز خود دار بود و کنترل خود را در دست داشت. " الینا، من کشتمت ؟ " ...
برای خوندن این رمان وحشتناک اندکی دریغ نکنید و هر چه سریع تر اونو دانلود کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید