PDF رمان زوج فرد با ژانر عاشقانه به قلم صدیقه_بهروانفر
خلاصه:
رها و عماد از بچگی با هم بزرگ شدن. عماد برادر زن عموی رهاست و بخاطر ظلمی که خواهرش به رها می کنه تصمیم می گیره باهاش ازدواج کنه و نجاتش بده ولی این وسط بخاطر یه اشتباه پای نازلی به زندگیش باز می شه و مجبور می شه باهاش ازدواج کنه. حالا بعد از تقریبا بیست سال نازلی عماد و بچه هاشو ول کرده و رها تنها کسیه که تو نگهداری از پسر دوماهه و بیمار عماد کمکش می کنه و دوباره کنار هم قرار می گیرن و با هم ازدواج می کنن. ازدواجی که هیچ کدومشون اونو به رسمیت نمی شناسند
من عمادم، یه پدر سیوپنج ساله که هفده سال با تـوهم عشق نازلی زندگی کرده. هفده سال عشق داده و نفرت گرفتـه
هفده سال از زندگیش زده تا نازلی به خـوشیش برسه و حالا، درست تـو روزایی که نازلی از سر خـوشی زیاد، من رو با یه دختر
هفده ساله و یه پسر معلول یک روزه تنها گذاشتـه، عشقواقعی رو پیـدا کردم. رها رو، دختری که از بچگی باهاش بزرگ شـدم
ولی خـوبیاش رو ندیـدم. حالا اومده تـو زندگیم تا بی مزد و بی منت، کمک حالم باشـه و چقدر زندگی در کنارش شیرین و پر آرامشـه.
همه چیز خـوبه تا وقتی نازلی دوباره به سرش مـی زنه که برگرده و دل بی صاحب من رو هوایی کنه و مهر خیانت بخـوره روی
دیدگاه خود را ثبت کنید