کتاب نایاب “زنان” تالیف “چارلز بوکوفسکی” میباشد.
کتاب زنان یک داستان کوتاه میباشد. شخصیت اصلی داستان یک مرد میانسال پنجاه ساله است. او نویسنده و شاعر بوده و به بیپروا نویسی شهرت دارد. ماجرای داستان، شرح آشنایی او با یک خانم مجسمهساز است که میکوشد تا مجسمه این شاعر نسبتا گمنام را بسازد.
بخشی از کتاب:
پنجاه سالم بود و چهار سالي می شد که با زنی نخوابيده بودم. هيچ دوست دختری نداشتم. در خيابان که از کنارشان می گذشتم يا هر جايی که می ديدمشان، نگاهشان می کردم؛ اما بدون اشتياق و با نوعي حس پوچی نگاهشان می کردم. يک دختر شش ساله داشتم که حرامزاده بود. با مادرش زندگی می کرد و من هزينه حمايت از فرزند را می پرداختم. سالها قبل در سی و پنج سالگي ازدواج کرده بودم. ازدواج ما دو سال و نيم دوام آورد. همسرم از من جدا شد. فقط يکبار عاشق شدهام. به خاطر اعتياد شديد به الکل مرد. موقع مرگش ۴۸ ساله بود و من ۳۸ سال سن داشتم. من ۱۲ سال از زنم جوانتر بودم. فکر ميکنم او حالا خيلي وقت است که مرده هرچند مطمئن نيستم. بعد از طلاق شش سال، کريسمسها برايم نامهای بلند می نوشت و من هرگز جوابش را نمی دادم...
در گوشهای دیگری از این داستان آمده است:
«بعد از تمام شدن مجسمه من آن را نشانم داد. هیچی را جا ننداخته بود. جوشهایم، دماغ الکلیم، دهانِ شبیهّ میمونم، چشمای باریک و صورت احمقانهام. تنها فرق ما این بود که مجسمه سی ساله بود و من پنجاه ساله!» زنان یک داستان کوتاه میباشد. شخصیت اصلی داستان یک مرد میانسال پنجاه ساله است.
دیدگاه خود را ثبت کنید