محور اصلی داستان سفر تقابل میان آوارگی و خانه است . مختار در جستجوی کار راهی کویت می شود. مرحب ، که پس از مختار وارد زندگی همسر او شده ، وقتی «شخصیت» می یابد که به «خانۀ» مطلوبش می رسد . در آغاز او «چون بته خاری است که باد از ریشه درش آورده و آن را با خود می برد» اما نیروی عشق و شفقت پایبندش می کند و مفهوم والاتری از زندگی را در منظرش قرارمی دهد .
دیدگاه خود را ثبت کنید