کتاب «خواهرم قاتل زنجیره ای»، رمانی نوشتهی «اوینکان بریثویت» است که نخستین بار در سال 2018 منتشر شد. «فمی» سومین دوستی است که «آیولا» اعتقاد دارد به خاطر «دفاع از خودش» کشته است. طبق معمول، خواهر بزرگتر «آیولا» یعنی «کورده» باید به او کمک کند که از شر جسد خلاص شود. تنها دوست مورد اعتمادی که «کورده» دارد، یک بیمار در کما است که در محل کار او، بیمارستان «لاگوس»، بستری است. این بیمارستان تنها جایی است که «کورده» برای فرار از «آیولا» می تواند به آن پناه ببرد، و همچنین تنها جایی که او می تواند مرد مورد علاقه اش را ببیند—دکتری جذاب و مهربان به نام «تاده». اما وقتی «آیولا» تصمیم می گیرد که با خواهرش در محل کار او نیز ملاقات کند، «آیولا» و «تاده» با هم آشنا می شوند. «کورده» میداند که این اتفاق ممکن است همه چیز را در زندگی اش نابود کند.
«آیولا» دهانش را باز کرد تا سوالی بپرسد اما بعد سرش را تکان داد و دهانش را بست. او کار خودش را انجام داده و بقیه اش را روی دوش من انداخته بود. ما جسد را سوار آسانسور کردیم. باید به جای فشار آوردن به کمرم، وزن جسد را روی زانوهایم می انداختم. وقتی آن را بلند کردم، چیزی پایین کمرم با ضربه ای ترق و تروق کرد. خواهرم با بی تابی چشم هایش را چرخاند. دوباره پاهای جسد را گرفتم و او را از در آپارتمان رد کردیم. (خواهر من قاتل زنجیره ای)
تصور کردم کسی که ما را دیده است، برای نجات جانش فرار می کند و چشم های من از ترس و وحشت گشاد می شود. نه، گزینه ی جا به جایی جسد از طریق پله ها خط خورد. (خواهر من قاتل زنجیره ای)
همانطور که لبه ی آستینم را لمس می کند، می پرسد: «راز تو چیه؟» انگار که پوستم را لمس کرده باشد، گرمایی درون بدنم می پیچد. پوشه ی بیمار بعدی را به او می دهم و فکر می کنم چطوری می توانم گفت و گویمان را ادامه بدهم اما حقیقت این است که هیچ وقت نمی شد در این محیط لحن جذابی داشت. برای داشتن لحن جذاب باید سوار ماشین اسپرت باشی و بیکینی بپوشی. (خواهر من قاتل زنجیره ای)
دیدگاه خود را ثبت کنید