کتاب «یک به یک» رمانی نوشته ی «روث ور» است که نخستین بار در سال 2020 چاپ شد. در یک استراحتگاه اسکی در «سنت آنتوان»، برف بی وقفه در حال باریدن است و سهامداران و مدیران شرکت «اسنوپ»، یک اپلیکیشن موسیقی جدید و موفق، گرد هم آمده اند تا در جلسه ای سرنوشت ساز در مورد آینده ی شرکت تصمیم گیری کنند. این قرارداد احتمالی ممکن است همه ی آن ها را میلیونر کند، یا این که برخی از آن ها به نابودی بکشاند. زمان به سرعت می گذرد و به خاطر اختلاف نظرهای مهمی که به وجود آمده، تنش لحظه به لحظه افزایش می یابد. وقتی سقوط بهمن، ارتباط استراحتگاه با دنیای بیرون را قطع می کند و یکی از حاضرین در جلسه ناپدید می شود، سوالی در ذهن سایرین شکل می گیرد: آیا کسی در بین آن ها برای به دست آوردن چیزی که میخواهد، مرتکب قتل شده است؟
- کتاب پرفروش نیویورک تایمز
- کتاب پرفروش ساندی تایمز
- نامزد جایزه گودریدز در سال 2020
کار استخر دارد تمام میشود که دنی با فنجانی قهوه میآید. همان مایوی همیشگی پایش است کوچکترین و تنگترین مدلی که تا حالا دیدهام. بهرنگ زرد موزی است و وقتی برمیگردد که قهوهام را روی نیمکت بگذارد، میشود خالکوبی پشت کمرش را دید که با حروف قرمز نوشته پسر بد.
وقتی کنار استخر با ژستِ شیرجه میایستد و دستهایش را میکشد، بهش اخطار میدهم: «آب نپاشی ها! حوصله ندارم دوباره تی بکشم.»
هیچی نمیگوید، فقط زبانی برایم درمیآورد و بعد، به داخل قسمت کمعمق استخر، شیرجهای بینقص و بدون پاشیدن قطرهای آب میزند. واقعاً برای شیرجه زدن بهقدر کافی عمیق نیست، ولی او دستش را به کف استخر میزند و از آنطرف بالا میآید.
«یالا، بابا همه جا برق افتاد، بسه. بیا توی آب.»
شک دارم. هنوز اتاق غذاخوری را جارو نکشیدهام، ولی نمیدانم آیا کسی اصلاً متوجهش میشود.
به ساعتم نگاه میکنم سه و پانزده دقیقه. مهمانها قرار است ساعت چهار برسند. وقت دارم.
«خب، باشه.»
رسم هر هفتهمان است. ده دقیقه غوطه خوردن در آب، بعد از اینکه همۀ کارها انجام شد. انگار راهی است برای اثبات اینکه اینجا قلمروِ ماست، اینکه به خودمان یادآوری کنیم که در حقیقت، اینجا رئیس چه کسی است.
زیرِ لباسهایم مایو به تن دارم. تیشرت خیس از عرق و شلوار جین پر از لک مخصوص تمیزکاری را درمیآورم و خودم را آمادۀ شیرجه زدن میکنم. تا میآیم بپرم، حس میکنم دستی مُچ پایم را میگیرد و مرا به جلو میکِشد و با جیغی داخل استخر میافتم.
دیدگاه خود را ثبت کنید