♦ نام رمان: آغوش غریب
♦ زبان: فارسی
♦ ژانر رمان: عاشقانه
♦ تعداد صفحات: 575
♦ نوع فایل: pdf
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 2.99 مگابایت
♦ نویسنده: زهرا سعیدی
♦ توضیحات:
در مورد دختریه که به دلیل انتقام اشتباه نقص عضو میشه و این نقص عضو زندگیشو دگرگون میکنه، اطرافیانش خیلی مواظبش هستن و بهش محبت میکنن اما اون این محبت ها رو ترحم میدونه و تصمیم میگیره زندگیشو عوض کنه و در این بین کسانی وارد زندگیش میشن که.رمان آغوش غریب رو از لاولی بوی دانلود و استفاده کنید...
قسمتی از متن رمان:
"دیبا"
داشتم آروم از پله ها می اومدم پایین،اِنقدر آروم که اگه مورچه ای هم از کنارِ پام رد شد صدای پاهاشو بشنوم!هر پله ای که می اومدم پایین یه لبخند هم می نشست رو لبام،اما دقیقاً وقتی که فکر می کردم پله ی آخر رو دارم رد می کنم رامیلا داد زد و گفت:
-دیبا...نه...!
پاهام روی دو پله جلوتر رفت و افتادم.
صدای قدمهای تندِ رامیلا که داشت میومد به سمتم رو شنیدم و بعد صدای نگرانِ خودش پیچید تو گوشم:
-این کارا چیه آخه؟چرا قهرمان بازی درمیاری خواهرِ من؟
همونطور که سرم پایین بود گفتم:
-بالاخره که باید یاد بگیرم!
دستش نشست رو مچِ پام و حرف رو عوض کرد:
-درد میکنه؟
با اینکه می دونستم از قصد این سؤالو پرسید اما به روی خودم نیاوردم و گفتم:
-آره،یکمی!
با اون صدای مهربونش که خیلی دوست داشتم پرسید:
-می خوای ببرمت بیمارستان؟
-نه داداشی،فقط یکمی درد میکنه.
-مطمئن باشم؟
سرمو به معنیِ تأیید تکون دادم و بعد پرسیدم:
-راستی مامان کجاست؟
مکثی کرد و بعد گفت:
-با خاله رفته بیرون.
می دونستم برای چی هر روز با خاله میره بیرون اما بازم به روی خودم نیاوردم و گفتم:
-آهان.
به سختی از روی زمین بلند شدم و دوباره خواستم برگردم به اتاقم که رامیلا پرسید:
-می خوای کمکت کنم؟
دیدگاه خود را ثبت کنید