فصل اول: شروع کار
فصل دوم: من بینهایت مشتاقم
فصل سوم: من برای پیروزی بیتابم
فصل چهارم: من از پسش برمیآیم
فصل پنجم: من اتفاقها را میپذیرم
فصل ششم: من حاصل افکارم نیستم، بلکه نتیجۀ اعمالم هستم
فصل هفتم: من مصمم هستم
فصل هشتم: من منتظر اتفاق خاصی نیستم و هر اتفاقی را میپذیرم
فصل نهم: قدم بعدی چیست؟
دربارۀ نویسنده
کتاب خودت را به فنا نده: کمتر فکر کن و دل به زندگی بده، از پرفروشترینهای نیویورک تایمز، سیلی دنیاست که بیدارت کند تا تواناییهایت را کشف کنی، خودت را به فنا ندهی و به بهترین خودت در زندگی تبدیل شوی. گری جان بیشاپ نویسنده این کتاب فوقالعاده است.
هیچوقت با خودتان فکر کردهاید که شبیه یک همستر، روی یک چرخ، با عصبانیت و آشفتگی، مسیر زندگی را دویدهاید. اما همیشه در حال درجا زدن هستید؟ کتاب خودت را به فنا نده (Unfu*k Yourself) به شما کمک خواهد کرد تا از تمام تنشها و اضطرابهای خود خلاص شده و ساعتها احساس آرامش کنید.
تمام مدتی که درگیر بگو مگو و قضاوتهای درونی هستی، که البته هیچوقت هم متوقف نخواهند شد، صدایی آرام زیر گوشت زمزمه میکند: «خیلی تنبل و خرفتی و اصلاً به درد هیچکاری نمیخوری.» تو حتی متوجه نیستی چقدر به این زمزمه اعتقاد داری یا چهاندازه تباهت میکند. تو فقط تمام روز کار میکنی تا بر استرسها و فشارهای روحیات چیره شوی، زندگیات را نجات دهی و اگر نتوانی چرخ لعنتی زندگی را بچرخانی، تن به تسلیم میدهی و شاید هرگز به جایی که در زندگی میخواستی نرسی. شاید هیچگاه به آن شادی، اندام ایدئال، شغل یا ارتباطی که آرزویش را داری نرسی.
کتاب خودت را به فنا نده به کسانی اختصاص دارد که آن خودگوییهای بیحاصل را تجربه کردهاند. جریان بیپایان شک و بهانه، زندگی روزمره را به گند میکشد.
گری جان بیشاپ (Gary John Bishop) در کتاب حاضر دستچینی از اظهار نظرهای شخصی دربارۀ اختیار داشتن، زندگی بخشیدن، متعالی بودن و جسارت داشتن جمع کرده تا با عمل به آنها، در زندگی هر روز بهتر و بهتر شوید. همچنین صحبتها و گفتارهایی از فلاسفه، شخصیتهای مهم تاریخی و نکتههایی از یافتههای علمی هم در این کتاب خواهید یافت که همۀ آنها به نگرش پروبال بیشتری میدهند. درحالی که همۀ این موارد خوب و عالی هستند، اما تنها راه مطالعه و تعامل با کتاب خودت را به فنا نده، این است که آن را در خود جستجو و گفتههایش را امتحان کنید. برای اندیشیدن، اندیشیدن به خود و تجربه کردن آن، وقت بگذارید. هیچ دانش و حکمتی بالاتر از دانشی که خود آن را تجربه کرده باشید نیست.
امید است این کتاب در درک قدرت و پیچیدگی خودگوییهای ذهنی و نحوۀ استفاده از آن برای بهتر شدن در زندگی، کمکتان کند. در این بین، متوجه خواهید شد که تجربههای زندگی از همین مکالمهها و افکار روزانه شکل گرفته است.
کتاب خودت را به فنا نده ما را ملزم به تفکر خواهد کرد تا زبان و احساساتت را در حالتی هوشیارانه و با آگاهی به زندگی روزمره مرتبط کنیم و زمانی که ارتباط جادویی میان طرز حرف زدن و چگونگی اندیشیدن را پیدا کردیم، تصویر کاملی از زندگی را بررسی خواهیم کرد که به ما عرضه کردهاند.
گری جان بیشاپ در گلاسگوی اسکاتلند متولد و بزرگ شد و در سال 1997 به ایالات متحدۀ آمریکا رفت. او مسیر مطالعاتیاش را در جهان توسعۀ شخصی، مخصوصاً در هستیشناسی و پدیدهشناسی یافت؛ قبل از اینکه مدیربرنامۀ اصلی یکی از شرکتهای مهم همین حوزه در دنیا شود. سالهای متمادی در این عرصه به مطالعه و تحقیق پرداخت. پس از چند سال که این برنامه موجب رفاه حال مردم بسیاری شد و پس از اقتباس از فلاسفهای همچون مارتین هایدگر، هانس گئورگ گادامر و ادموند هوسرل، او بِرند شخصی خود را به نام «فلسفۀ محلی» ایجاد کرد. تعهد همیشگی او به تغییر توانایی مردم برای اِعمال تغییر واقعی در زندگیهای آنها، همیشه و همهجا انگیزۀ راهش بود. روش او ساده و بدون دنگوفنگ است که همین موجب شده است هر روز بر پیروانش اضافه شود و کتابش کاربردی جهانی و همگانی داشته باشد. گری کنار همسر و سه پسرش در فلوریدا زندگی میکند.
جملات برگزیده کتاب خودت را به فنا نده:
- شرایطْ مرد نمیسازد؛ فقط او را به خود باز میشناساند.
- تقدیر افراد مشتاق را هدایت میکند و اشخاص بیمیل را دنبال خود میکشد.
- مرد عاقل برای چیزهایی که ندارد، عزا نمیگیرد، بلکه برای داشتههایش خشنود است.
- تأثیر نوع حرف زدن ما، فقط مختص به همان لحظه نیست، بلکه میتواند در ناخودآگاه ما رسوخ کند و کاملاً نهادینه شود، و افکار، اندیشه و رفتار ما را در بلندمدت تغییر دهد.
- اگر احساسات متأثر از تفکر باشد، پس میتوان با کنترل دقیق افکار دیگران، یا با تغییر خودگوییهای ذهنی که خالق احساسات هستند، احساسات افراد را تحت تسلط درآورد.
در بخشی از کتاب خودت را به فنا نده میخوانیم:
ما دائماً به خودمان رشوه میدهیم. ما انواع و اقسام بهانه را در دسترس داریم که به خودمان بگوییم: «نمیتوانیم.»
نمیتوانم، نمیتوانم، نمیتوانم؛ اما بدان که میتوانی. اینها همه بهانه است. تو همۀ اقدامات مهم را به خودت وعده و وعید میدهی، و با فهرست بلند بالایی از دلایل، از انجام آنها طفره میروی و تنها چیزی که پس از آن نصیبت میشود این است که تبدیل به یک آدم چرندگو میشوی.
با این کار، تو بدتر از هرکس دیگری به خودت خیانت میکنی!
تنها تفاوت تو و دیگرانی که همان زندگی رؤیایی تو را دارند این است که آنها عزم خود را جزم کردهاند و وارد عمل شدهاند. آنها آن زندگی را ساختهاند و آن را زندگی کردهاند.
آنها باهوشتر، آگاهتر، قویتر یا هرچیز دیگری نبودهاند. آنها چیزی بیشتر از تو در اختیار نداشتهاند. تنها تفاوت این است که مردم موفق منتظر نمیمانند. آنها منتظر آن لحظه و حس خوب نمیمانند. منتظر الهام غیبی یا امداد آسمانی نمیمانند تا به جلو هلشان دهد. آنها بلند میشوند و به جلو قدم برمیدارند. حتی قبل از اینکه احساس کنند که آمادۀ شکستاند. آنها با هواپیمایی پرواز میکنند که درحال ساختنش هستند. حتی اگر در آسمان از هم متلاشی شود، قطعاتش را دوباره به یکدیگر وصل میکنند و دوباره تلاش میکنند.
به شرایط درونیات اشاره نکن. این هم بهانهای بیش نیست که برای خودت میآوری تا از ریسکهای زندگی خود را دور نگه داری. مشکل اینجاست که زندگی دقیقاً همان مکانها و زمانهای ریسکپذیر است! بقیه، فقط زنده بودن است.
**************************************************************
*****************************************************************
دیدگاه خود را ثبت کنید