ترجمه: فرامرز ویسی، آسیه حیدری
تعداد صفحات: ۲۴۱
زمانی که یک اثر هنری بودم، رمانی است به قلم اریک امانوئل اشمیت، نویسنده ی محبوب معاصر که داستان های معروفی با زمینه ی دراماتیک به جهان عرضه داشته است. این رمان داستان مردی است جوان که انسانیت خود را به یک هنرمند واگذار ساخته و هنرمند، مرد جوان قصه را به یک اثر هنری تبدیل می کند. رمان که ابتدا در سال دو هزار و دو به زبان فرانسوی منتشر شد، چهلمین رمان اریک امانوئل اشمیت بوده و بر اساس داستان فاوست از گوته به نگارش در آمده است.
تازیو فیرلی مرد جوانی است که قصد خودکشی دارد و در این بین با زئوس پیتر لاما آشنا می شود. زئوس یک هنرمند عجیب و غریب و در عین حال شناخته شده است که به تازیو پیشنهادی می کند که به واسطه ی آن بخواهد زنده بماند. لاما، تازیو را متقاعد می کند که انسانیت را رها کرده و به مجسمه ای زنده به نام آدام بیس تبدیل شود. مجسمه ای که اولین، در نوع خود خواهد بود. زمانی که تازیو به یک اثر هنری تبدیل می شود، احساس افسردگی به او دست می دهد. چرا که او علاوه بر انسانیت خود، آزادی اش را نیز از دست داده است. تازیو سپس با یک نقاش نابینا به نام کارلوس انیبال و دخترش فیونا، ملاقات می کند. ارتباط این سه نفر سبب می شود که تازیو بخواهد دوباره به زندگی برگردد. بنابراین فیونا یک طرح دعوی برای باز پس گرفتن آزادی تازیو سازمان دهی می کند. این دادخواهی زمانی به ثمر می نشیند که فیونا اعلام می کند تازیو، بدلی از آدام بیس اصلی می باشد و چون اصیل نیست ینابراین بی ارزش است. به این طریق تازیو آزاد شده و با فیونا ازدواج می کند.
شهرت بیشتر برازنده مردگان است. لباس عاریه ای است که به تن زندگان مضحک می نماید.(زمانی یک اثر هنری بودم)
صورتها نشان دهنده همان چیزی هستند که آدمها هستند. آنها باید آن چیزی که هستند را به نمایش بگذارند: بی نمک و لال. صورتهای ظاهر، هیچ چیز را بیان نمی کنند. آنها به دیگران تعلق دارند. و جز به این قیمت برای آنها قابل تحمل نیستند.(زمانی یک اثر هنری بودم)
دیدگاه خود را ثبت کنید