مترجم: خشایار دیهیمی/ فرمت فایل: PDF
کتاب فلسفه تنهایی، اثری نوشته ی لارس اسوندسن است که نخستین بار در سال 2017 به چاپ رسید. هر جا انسانها حضور داشته باشند، تنهایی نیز هست. این کتاب با استفاده از آخرین تحقیقات در فلسفه، روانشناسی و علوم اجتماعی، به کاوش در انواع مختلف تنهایی می پردازد و عوامل اجتماعی و روانشناسانهای را بررسی میکند که باعث میشوند افراد به سوی تنهایی و انزوا حرکت کنند. اسوندسن در این اثر، نگاهی به اهمیت دوستی و عشق میاندازد و نشان میدهد که تنهایی چگونه میتواند بر کیفیت زندگی، و سلامت روحی و جسمانی ما تأثیرگذار باشد. او همچنین بیان میکند که مشکل اصلی جامعهی مدرن، همه گیر شدن تنهایی نیست بلکه کمبود «خلوت» در زندگی انسانها است. کتاب فلسفه تنهایی، همچنین به ما یادآور میشود که تنهایی میتواند وجوه ژرفی از شخصیت ما و جایگاهمان در جهان را برای ما آشکار سازد.
فرد لیبرال آنقدرها هم که خودش فکر می کند خودمختار، از نظر اجتماعی غیرمقیّد و فوق العاده خودانگیخته نیست، اما در عین حال چنین هم نیست که بی آنکه ردی از خودش برجای بگذارد، در جامعه منحل شود. فرد لیبرال البته در محدوده ی جامعه و اجتماع زندگی می کند، اما تعلقات اجتماعی پاسخگوی یک سوال چنین فردی نیست: چگونه باید زندگی کنم؟ این واقعیت را البته فیلسوفان باهماگرایی نظیر مایکل سندل هم پذیرفته اند. سندل می نویسد: «من به عنوان شخصی که ترجمانی از خودم به دست می دهم، قادرم به پیشینه ام بیندیشم و بدین ترتیب از آن پیشینه ی خودم فاصله بگیرم.» (فلسفه تنهایی)
این دقیقا کل همان چیزی است که فرد برای آنکه بتواند تثبیت کند که فقط خودش قاضی نهایی در همه ی مسائل هنجاری است، نیازمند آن است. فرد لیبرالی، به نوبه ی خویش در رابطه اش با دیگران گرفتار این پارادوکس می شود که هم خواهان آزادی بی حد و مرز است و هم خواهان تعلق اصیل. آشکارا این خواسته تحقق یافتنی نیست، دست کم تا زمانی که آزادی را معادل استقلال یا فقدان حد و مرز می پنداریم. اما چنانکه در بخش بعدی خواهیم دید، فرد لیبرالی در عمل توانایی یک جا گرد آوردن آزادی و تعلق را دارد. تا بدینجا ما چنان تصویری از فرد به دست داده ایم که گویی موجودی انتزاعی است. حال بیایید ببینیم چگونه این موجود در جهان واقعی عملا مادیت پیدا می کند. (فلسفه تنهایی)
دیدگاه خود را ثبت کنید