نمایش فهرست مطالب
خود شاعر هم وقتی در شعر خویش الفاظ و معانی را سبک سنگین می کند، وقتی کار خود را مرور و اصلاح می کند، وقتی در باب شیوه ی کار یا هدف و ذوق خویش سخن می گوید، دیگر شاعر نیست منتقد است. حتی بعضی شاعران مثل امیرخسرو دهلوی در نقد شعر خویش هم انصاف به خرج داده اند و هم زیرکی. مثل یک منتقد واقعی
آیا چخوف دست کم قدری مبالغه نمی کند؟ گمان دارم این وزوز نیش آلود منتقد لازم است تا شاعر دنیای اطراف را فراموش نکند و یادش بیاید که غیر از خود او دیگری هم در دنیا هست.
فقط با این احساس است که او مسئولیت خود را درک می کند و حاضر می شود به جامعه و زمان خویش حساب پس بدهد. با اینهمه کمتر شاعری هست که از منتقد با خشم و نارضایتی یاد نکند و به او طعنه نزند. اگرچه فقط همین اندازه باشد که در جواب عیب جویی او شانه ها را با بی اعتنایی بالا بیندازد.
دیدگاه خود را ثبت کنید