نمایش فهرست مطالب
ایستگاه شلوغ و مملو از جمعیت است. آدم های بسیاری در ایسنگاه هستند که هر کدام می خواهند برای خود جایی بروند. در بین این فشار وشلوغی، دو قفس بزرگ بر روی دو چرخ دستی سنگین، تلق و تلوق می کنند. این چرخ دستی ها توسط دو پسر به نام های جیمز پاتر و آلبوس پاتر کشیده می شوند که مادر آنها، جینی هم به دنبالشان در حال حرکت است. مردی سی و هفت ساله به نام هری، دختر خود لیلی را بر روی شانه هایش حمل می کند.
خلاصه داستان بدین شرح است:
هری پاتر بودن که همیشه سخت بوده٬ حالا کارمند پرمشغلهٔ وازرت سحر و جادو، یک شوهر و پدر سه فرزند است.
در حالی که هری با گذشتهای دست به گریبان است که او را رها نمیکند، جوانترین پسرش آلبوس باید با بار سنگین میراثی خانوادگی دست و پنجه نرم کند که هرگز خواستار آن نبوده است. در حالی که گذشته و حال به طور خطرناکی با هم پیوند میخورند، این پدر و پسر هر دو متوجه حقیقتی ناخوشایند میشوند: گاهی تاریکی از جایی فرا میرسد که انتظار آن نمیرود.
مترجم: امید کرات ، حسین غریبی ، شیرین دی.سی و حجت گلابی
دیدگاه خود را ثبت کنید