نمایش فهرست مطالب
کتاب ترانه دختر آفتابگردان ، نوشته حسین فیاض منش از سری رمانهای عاشقانه است.
این داستان ماجرای دختری ست که مشکلات روحی و عاطفی بسیار دارد. او به کمک بهترین دوستش از مسیر پر پیچ و خم مشکلات عبور می کند. اما با یک تصادف ، زندگی اش وارد ماجرایی جدید می شود که او را به چالش می اندازد.
بخشی از رمان ترانه دختر آفتابگردان:
سالها پیش پدرم می گفت: انسان روح دارد و تو با روح انسان سروکار داری، اگر روح بشکند ، ترک بردارد اگر بخراشی اش دیگر درست نمی شود. هرقدر تلاش کنی تا فراموش کنی و ببخشی باز هم خراش های آن را نمی توانی از بین ببری.
کاش می دانستند زندگی انسان محدود در لحظه هاست و اگر این لحظه ها را از دست بدهی نباید توقع مهر و محبت داشته باشی، گاهی بعضی ها را نمی توانم ببخشم حتی اگر تو گفته باشی ببخش تا ببخشمت..
دلم گرفته از انسان هایی که نام انسان بر خود نهاده اند و چیزی از انسان و انسانیت نمی دانند و تنها خود را در آیینه ای می بینند که آن آینه عمر چندانی ندارد و به طور قطع زود خواهد گذشت.
دلم گرفته از جامعه ای که دروغ، نیرنگ و ریا از عوامل موفقیت است و هرکس که این عناصر را در وجود خود نداشته باشد از جامعه طرد شده و به موجودی شکست خورده و منزوی تبدیل خواهد شد.
می دانی شباهت آفتابگردان و انسان، زیباترین تشبیه دنیاست؟
گل آفتابگردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه آفتابگردانیم.
اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی ، دیگر آفتابگردان نیست!
دیدگاه خود را ثبت کنید