تحقیق جلوه ی ولایت فقیه (عدالت و نبوت در منظر ولایت فقیه)
دانلود تحقیق جلوه ی ولایت فقیه (عدالت و نبوت در منظر ولایت فقیه) + به همراه چکیده
در 16 صفحه
بخشی از متن:
تئوری عدالت در حکومت اسلامی و ولایت فقیه
جمعی از فقهای امامیه حکومت اسلامی و ولایت فقیه را از طریق حسبه یا تحت عنوان امر به معروف (این که حکومت اسلامی بالاترین و برترین معروف است) اثبات کرده اند. برخی دیگر آن را از طریق عقل یا دلیل مرکب از عقل و نقل به اثبات رسانده اند. بدین معنا که برای حفظ نظام و معیشت مردم نیاز به وجود یک حاکم است و به عنوان قدر متیقن حاکم باید یک فقیه آشنا به احکام و ابعاد اسلام باشد.
فقیه جامع الشرایط می تواند عدالت را به معنای واقعی آن در جامعه ایجاد کند، زیرا به اعتقاد ما آشناترین افراد به حقیقت عدالت، ابعاد و جزییات آن، محققان در دین، کتاب خدا و سنت پیامبرند که این معنا در فقها تجسم پیدا کرده است.
آن چه که اساس امامت را در اسلام ضروری و لازم نموده همین است که تنها مجری عدالت و تنها شخصی که می تواند عدالت را به معنای واقعی آن در جامعه ایجاد کند، امام است، زیرا تعریف عدالت آن است که هر چیزی در جای خود قرار گیرد. لذا عدالت در معنای وسیع و گستردۀ خودش (که شامل همۀ ابعاد وجودی انسان، همۀ امور موجود در عالم و ارتباط انسان با غیر خود می شود) را جز امام، شخص دیگری نمی تواند بداند.
امام معصوم علیه السلام با آن علم وسیعی که از طرف خداوند در او نهاده شده است می تواند عدالت را برای جامعه انسانی بیان نماید و به دنبال آن اجرا کند.
مقصود از عدالت
مقصود از عدالت در این بحث معنای سومی است که دریک کلمه می توان از آن به عنوان عدالت اجتماعی، به تفسیری که خواهیم نمود، تعبیر کرد. این کلمه شاید در ابتدا معنای محدودی به اذهان خطور نماید و آن این که باید در جامعه در ابعاد اقتصادی عدالت برقرار گردد و حاکم و رهبر، منابع و امکانات موجود در جامعه را با یک نسبت صحیح و منطقی در بین افراد توزیع نماید، نه این که ثروت های موجود را به فرد یا گروه خاصی اختصاص دهد.
بعد از دقت و تأمل می توانیم عدالت اجتماعی را یک معنای وسیعی ببخشیم که در محدودۀ مسائل اقتصادی اجتماع و جامعه خلاصه نشود، بلکه همۀ ابعاد موجود در جامعه و همۀ ارتباط های میان انسان ها و حتی میان انسان و غیر انسان را شامل گردد.
عدالت اجتماعی در این معنای وسیع، شامل همۀ حقوق های فردی، اجتماعی و جمیع اقسام حقوقی می شود. در این معنا، حقوق ادیان، مذاهب، ملیت ها، اقوام مختلف و همۀ حقوقی که خداوند متعال بر انسان ها و جامعه بشری دارد و نیز به طور کامل همۀ امور انسان، اعم از امور عبادی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در نظر گرفته می شود.
خلاصه این که، عدالت اجتماعی به معنای وسیع آن رعایت همۀ بایدها و نبایدها، در همۀ ابعاد انسان، اجتماع و حتی خالق انسان است. با تحقق این عدالت، همۀ انسان ها در مسیر صحیح اعتقادی و عملی به گونه ای قرار می گیرند که هیچ انسان و موجودی از آن چه که برای او به عنوان کمال قرار داده شده است، ممنوع نگردد.
مدعیان حقوق بشر ممکن است بتوانند عدالت اجتماعی در معنای محدود خودش را درک نمایند و بعد از تبیین و شناخت صحیح از آن، در جامعه بشری پیاده کنند، اما هیچ گاه نمی توانند درک صحیح و روشنی از عدالت اجتماعی به معنای وسیع خودش داشته باشند.
این درک قطعاً بر وحی الهی و شناخت صحیح از معارف قرآن و دستورات خداوند حکیم متوقف است. عدالت اجتماعی در معنای وسیع خودش تنها به کمک وحی شایستۀ درک و شناخت است.
بشر امروز حتی از بیان حقوق ابتدایی پدر و مادر بر فرزند عاجزند و قدرت تبیین آن را ندارند.
بنابراین روشن است که مبین و معرف این عدالت اجتماعی، جز وحی چیز دیگری نمی تواند باشد. بیان کنندۀ این عدالت کسانی می توانند باشند که با وحی ارتباط دارند یا اطلاع دقیق از آن دارند، مانند انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام.
دیدگاه خود را ثبت کنید