جورچین، روایت قریب زندگی دختری که طعم شکست را با بی رحمی می چشد.
روحش زخم برمی دارد، ناعادلانه یکباره بزرگ می شود، مسئولیت شکستش را آزرده خاطر قبول می کند.
عشق بدون شکافتن قلب ها را با حمایت همان مرد زخم زده می چشد، ظلم روا شده در حقش را با مهر عاشقی معامله می کند.
بدون به یادگار گذاشتن زخم های عمیق روی قلبش به دنبال حقیقت می رود.
در مسیر سخت زندگی، عاشق می شود نه یک عشق ساده و بی ارزش، بلکه افلاطونی سختی که او را تا پای مرگ می کشاند. عشقی که از همان ابتدا قربانی می گیرد.
رازها را برملا می کند، پرده های نامرئی از پشت ابرها کنار می روند.
عشقی که در یک قلب ناآرام با نامردی جوانه می زند و پای گذشته ها را ناجوانمردانه می شکافد…
چهار زن و مرد غریبه را درگیر اتفاقات تلخ می کنند و خط آخر داستان تغییر ناهمواری ها مبدل می شوند به یک خط صاف در یک جهت!
مه گل نیک زاد درست شب عقدکنانش توسط پسرعمه خود، آرتا نیکزاد رها می شود، وقتی داماد در مجلس حاضر نشده، مراسم بهم می خورد و انگشت اتهام و بدنامی سمت مه گل گرفته می شود.
اما هیچ فردی غیر از شخص آرتا نیکزاد از اصل ماجرا باخبر نیست، آرتا که چاره ای نداشته همان شب به دیار غربت سفر کند.
بعد از هشت سال که ناقوس خطر به صدا در آمده، باز می گردد این بار با زخمی که کنج قلبش را شکافته. ولی مه گل، حالا یک دختر جذاب و فوق العاده زیبایی شده که دل همه پسران فامیل را در مشتش نگه…
بیشتر بخوانید :
دیدگاه خود را ثبت کنید