گیسو
لیوان چایی و روی میز گذاشتم و یه تیکه بیسکوئیت گذاشتم دهنم آروم چایی و مزه مزه کردم،
داغیش دهنمو یکم سوزوند با صدای زنگ تلفن از جام بلند شدم ، با دیدن شماره ی خونه ی مامانم زود جواب دادم.
گیسو=الو سلام مادر
مادر=سلام چونی؟سلام خوبی
گیسو: خوبم مرسی شما خوبی؟
مادر : قزات لیم خاصم - دردت به جونم خوبم
متنفر بودم از اصالت خودم و حساسیت و قوانینی که وجود داشت به خاطر همین هرجوری که بود این مخالفتمو نشون میدادم حتی دلم نمیخواست به زبان خودمون حرغ بزنم اونم چون میدونستم که خیلی تعصب دارن که به زبان خودمون حرغ بزنیم منم از عمد مخالفت تمام قوانین رفتار میکردم البته تا جایی که زورم میرسید
مادر=دلم اراد فره تنگ بیه - دلم واست خیلی تنگ شده
گیسو : منم همینطور مادر خیلی دلم تنگ شده واست
مادر : قزات لیم - دردت به جونم
صداش بوی بغض میداد و منم تحمل نداشتم، اصلا طاقت نداشتم که بخوام صدای بؽض
آلودشو بشنوم
گیسو : مادر برکه بیدار شده میشه بعدا باهم صحبت کنیم؟
مادر: باشه کیژ- باشه دختر
میدونستم که باشه گفتنش بوی ناراحتی میده ولی چاره ی دیگه ای نداشتم
گیسو : خداحافظ
دیدگاه خود را ثبت کنید